عوف بن مالك مىگويد :
نزديك رسول صلىاللهعليهوآله بوديم ، هفت يا هشت كس ، گفت : بيعت كنيد با رسول خداى ، گفتيم : بر چه بيعت كنيم ؟ گفت : بيعت كنيد كه خداى را بپرستيد و پنج نماز بجاى آريد و هر چه فرمايد به سمع طاعت پيش رويد و يك سخن آهسته گفت : و از هيچ كس سؤال مكنيد و همين است حقيقت قناعت كه هر كس به داده حق قانع و راضى باشد ، محتاج به سؤال نخواهد شد و اين هفت يا هشت نفر پس از آن چنان بودند كه اگر تازيانه از دست ايشان بيفتادى ، فرا كس نگفتندى كه به من ده[340] .
موسى عليهالسلام گفت : يا رب ! از بندگان تو كه توانگرتر است ؟ گفت : آن كه قناعت كند به آنچه من دهم ، گفت : عادلتر ؟ گفت : آن كه انصاف از خود بدهد[341] .
محمد بن واسع رحمهالله نان خشك در آب كردى و مىخوردى و مىگفتى :
هر كه بدين قناعت كند از همه خلق بىنياز بود[342] .
ابن مسعود گفت :
هر روز فرشتهاى ندا كند : اى پسر آدم ! اندكى كه تو را كفايت كند بهتر از بسيارى كه تو را كفايت نبود و از آن بطر و غفلت زايد[343] .
سميط بن عجلان گويد :
شكم تو، بدستى در يك وجب ، بيش نيست ، چرا بايد كه تو را دوزخ برد ؟ ! ![344]
يكى از حكما گويد :
هيچ كس به رنج صبورتر از حريص مطمع نبود و هيچ كس را عيش خوشتر از قانع نبود و هيچ كس اندوهگينتر از حسود نبود و هيچ كس سبك بارتر از آن كس نبود كه ترك دنيا گويد و هيچ كس پشيمانتر از عالم بد كردار نبود[345] .
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود : يك چيز را هر كس از من بپذيرد ، بهشت را براى او مىپذيرم ، ثوبان عرضه داشت : من مىپذيرم ، فرمود : از كسى چيزى نخواه ، به آنچه دارى و به آنچه مىتوانى ، قانع باش .
از آن پس هرگاه تازيانه ثوبان از دستش مىافتاد ، خود برمىداشت و از كسى تمنا و خواهش نمىكرد[346] .
پادشاهى به اهل دلى گفت :
ثروتت چيست ؟ گفت : رضايت از خدا و بىنيازى از مردم[347] .
عامر بن قيس عنبرى مىگفت :
چهار آيه در قرآن است ، چون شب بخوانم ، باكى برايم نيست كه چگونه شب را به سر برم و چون روز بخوانم باكى ندارم كه روز را چگونه بگذرانم .
مَّا يَفْتَحِ اللّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِكَ لَهَا وَمَا يُمْسِكْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ .
چون خدا رحمتى را براى مردم بگشايد ، بازدارندهاى براى آن نيست ، و چون بازدارد ، بعد از او فرستندهاى برايش وجود ندارد ، و او تواناى شكستناپذير و حكيم است .