كور شد باز آن دو چشم پاك بين بار سيم گريههاى زار زار روز و شب بگريست تا بار دگر كور گشت و گريه او كم نشد شامها در گريههاى هاى هاى اين قدر بگريست تا طير و وحوش تا شبى او را ندايى شد زغيب گريه تو خلق را گريان كند تو چو جانى و رعيت جسم تو هركسى از بهر يك چيزى گريست گر زبيم دوزخ است و آن جحيم آتش دوزخ بود بر تو حرام همچو آن جنّت به كفّار لئام[28]