و لقمان حكيم با فرزند خود گفته است :
سه كس را در سه وقت بتوان شناخت : حليم را در وقت غضب و شجاع را در وقت جنگ و دوست را در وقت حاجت .
و از احاديث ربانى كه در انجيل آمده است يكى اين است كه :
بنده من اگر تو مرا ياد كنى در آن وقت كه تو در خشم روى ، من نيز تو را ياد كنم و آن وقت كه من در خشم باشم با تو .
و طريق طالب صادق آن است كه در اين ادب ، نفس خود را رياضت دهد و در اين وصف به غايت بكوشد ؛ زيرا كه خوش خويى در اين طريق اصلى عظيم است و در رتبتى تمام ، در دنيا و آخرت و بدخويى نقصانى قوى است و عيبى زشت در دنيا و آخرت[366] .
ماه شوال سال سوم هجرت ، در شهر مدينه در ميان مسلمانان رفت و آمدهاى غير عادى ديده مىشود ؛ زيرا همه احساس مىكنند كه به همين زودى جنگى در شرف اتفاق است ، ولى در انجام آن ترديد دارند ، هر وقت به همديگر مىرسند ، درباره جنگ احتمالى سخن مىگويند و از همه خبر مىگيرند ، ولى جواب اكثريت معمولاً اين است « خدا و رسولش بهتر مىدانند » و اين حرف كافى است كه مسلمانان را قانع و آرام كند .
بالاخره تصميم اهل مكه براى جنگ با مسلمانان در تمام شهر مدينه پيچيد و اين همان چيزى بود كه مردم مؤمن مدتها انتظارش را مىكشيدند .
شكستى كه كفار در جنگ بدر خورده بودند ، نه تنها حسّ حماسى آنها را جريحه دار ساخته بود ، بلكه راه كاروان و تجارت را بر آنها بسته ، از اين طريق ضربههاى مادى غير قابل جبرانى به آنها وارد مىآمد .
آنها مىخواستند با شروع يك جنگ جديد ، از كشتگان خود در بدر انتقام كشيده و منافع بازرگانى خويش را تأمين كنند و در اثر تطميع و وعده غنايم بسيار ، عده كثيرى از بدويان را كه مدتها بود در اثر اشعار شاعرانى چون كعب بن اشرف تحريك شده بودند با خود همراه نمودند .
نيمه شوال فرا رسيد ، روزى به اهالى مدينه خبر دادند كه عده كثيرى مركب از سه هزار نفر مسلح با تجهيزات كامل به سرپرستى ابوسفيان به سوى مدينه مىآيند و چيزى به مدينه راه ندارند .
در ميان اين عده مردان شجاعى بودند كه حس انتقامجويى آنها را همچون درنده كرده بود ، از قبيل صفوان پسر اميه و عكرمه پسر ابو جهل كه از گذشتگان كفار در بدر بودند ، به علاوه عدهاى زن براى تحريك و تشويق سربازان به سرپرستى هند زن ابوسفيان با ارتش كفر پيش مىآمدند .
مؤمنان كه در اثر فتح بدر تشويق به مبارزه شده و تعليمات اسلام آنها را تشنه شهادت كرده بود ، به قدرى از خود اشتياق و تمايل نشان دادند كه حضرت به درخواست آنان براى كشاندن جنگ به بيرون مدينه پاسخ مثبت دادند ، گرچه خود حضرت از نظر نظامى صلاح را در اين مىدانستند كه تمام دروازههاى مدينه را بسته ، دشمن را از محاصره شهر خسته كنند و نوميدانه آنان را به پراكندگى بكشند و از اين طريق به آنان ضربه كارى بزنند .