عرفان اسلامی

حسین انصاریان

جلد 13 -صفحه : 380/ 286
نمايش فراداده

پس در اثناى اين كه او با اين حال بر بال مفارقت دنيا و دورى دوستان سوار است ناگاه اندوهى از اندوه‏هايش به او هجوم آورد ، پس زيركى‏ها و انديشه‏هاى او سرگردان مانده از كار بيفتد و رطوبت زبانش خشك شود و چه بسيار پاسخ پرسش مهمى را دانسته ولى از بيان آن عاجز و ناتوان است و چه بسيار آواز سخنى كه دل او را دردناك مى‏كند مى‏شنود ، ولى خود را كر مى‏نماياند و آن آواز يا سخن از بزرگى است كه او را احترام مى‏نموده يا از خردسالى كه به او مهربان بوده است .

به حقيقت مرگ را سختى‏هايى است كه دشوارتر است از آن كه همه آن‏ها بيان شود يا عقول مردم دنيا آن را درك كرده و بپذيرد[542] .

530 ـ بشارت سليمان نبى به پيامبر اسلام

كعب الاحبار مى‏گويد : سليمان در مسيرش به يمن به مدينه طيّبه رسيد ، به همراهانش گفت : اينجا شهر هجرت پيامبر آخر زمان است ، خوشا بحال كسى كه به او مؤمن شود و از وى پيروى كرده ، در تمام امور حيات به او اقتدا كند .

وقتى به مكّه گذشت گفت : پيامبر عربى از اين شهر به مدينه مى‏رود ، خداوند يارى كنندگانش را يارى دهد ، دور و نزديك در پيشگاه حضرت او در مسئله حق مساويند ، در راه حق از ملامت كنندگان باك ندارد .

گفتند : اى پسر داود ! دين او چيست ؟ فرمود : آيين حنيف .

پرسيدند : بين ما و او چه زمانى فاصله است ؟ فرمود : بيش از هزار سال ، من به شما بگويم و بر شما واجب است به ديگران برسانيد كه او آقاى همه انبيا و خاتم رسولان است و نامش در كتب انبيا ثبت است .

چون سليمان از مكه گذشت ، فرياد مكه به جانب حق برخاست ، خطاب رسيد سبب گريه‏ات چيست ؟ عرضه داشت: الهى ! تو بهتر مى‏دانى كه سليمان يكى از رسولان توست ، بر من گذشت و براى نماز و عبادت پياده نشد و به نزد من ذكر تو نگفت ، من دچار بت‏هاى بت پرستانم ، خداوند وحى فرمود : در آينده نزديك تو را از سجده كنندگان پُر كنم ، قرآن را در ابتداى امر در تو نازل كنم ، پيامبرى در كنار تو مبعوث كنم كه محبوب‏ترين پيامبران من است ، قومى را در تو قرار دهم كه مرا عبادت كنند ، واجباتى بر عبادم تكليف كنم كه براى انجامش در نزد تو با سرعت زياد به سويت بشتابند و در كنار تو ناله‏ها و ضجّه‏ها و نوبه‏ها به سويم برخيزد ، همانند ناله ناقه براى فرزندش و كبوتر براى جوجه‏اش ، دامنت را از بت و بت پرستى پاك كنم و تو را براى تمام جهانيان از بركت پيامبرم قبله سازم[543] .

` جاحظ ، دانشمند و اديب بسيار مشهور عرب در كتاب «البيان و التبيين» مى‏گويد :

قُسّ بن ساعده اَيادى از علما و حكماى بزرگ عصر جاهليّت بود ، در ميان مردم قسم خورد و گفت : در قسمم دروغگو نيستم ، براى خدا دينى است بهتر از دينى كه براى شماست .

او با آن كه رسول اسلام را درك نكرد ولى ايمان به او را در عصر جاهليت اعلام داشت ، مى‏گويند عمر درازى بر او گذشت ، نبى اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را به اسم و نسب مى‏شناخت ، خبر بعثتش را به مردم بشارت مى‏داد ، اهل تقوا بود و مردم را به تقوا دعوت مى‏كرد ، مطالبى مى‏گفت كه عوام از درك آن مطالب عاجز بودند ، جز خواص از عقلا سخنانش را نمى‏فهميدند ، پيامبر بعد از ظهور رسالت و بعثتش به وى دعا كرد و فرمود :