آرى ، غفلت از خدا و بىتوجهى به آخرت و فراموشى حقايق و دورى از صفات عالى انسانى ، آدمى را ـ مرحوم ملا احمد نراقى در اشعار بالا فرمود ـ گرفتار دام خطر كرده و دست انسان را از دامن سعادت جدا خواهد كرد[86] .
در كتاب با ارزش «نهج البلاغة» نقل شده است كه :
جنازهاى را به گورستان مىبردند ، حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام شنيد مردى مىخندد ، خندهاى كه ناشى از غفلت بود . فرمود : گويا مردن بر غير ما نوشته شده و خيال مىكنى كه حق در اين دنيا بر غير ما لازم گشته و مىپندارى مردههايى كه مىبينيم مسافرانى هستند كه به زودى به سوى ما بازمىگردند ، ايشان را در قبرهايشان مىگذاريم و اموالشان را مىخوريم مثل اين كه ما پس از آنها جاويد خواهيم ماند . واى بر ما ، مرگ مردم كه براى ما پند و عبرت است فراموش كردهايم و به هر آفت و زيانى گرفتار آمدهايم .
خوش به حال كسى كه نفسش رام شد و عمل و كردارش پاك و شايسته و قصدش پسنديده و اخلاقش نيكو گشت و زيادى مالش را در راه خدا صدقه داد و زيادهگويى زبانش را مهار نمود ، از آزار مردم خوددارى كرد و سنّت پيامبر صلىاللهعليهوآله بر او سخت نيامد و به بدعت نسبت داده نشد[87] .
جنيد بغدادى ، مريدى داشت كه او را از همه عزيزتر مىداشت . ديگران را غيرت آمد .
شيخ به فراست بدانست ، گفت : ادب و فهم او از همه زيادت است ، ما را نظر بر آن است ، امتحان كنيم تا شما را معلوم شود .
فرمود : تا بيست مرغ آوريد و گفت : هر مريدى يكى را برداريد و جايى كه كس شما را نبيند بكشيد و بياوريد ، همه برفتند و بكشتند و باز آمدند ، الاّ آن مريد كه مرغ زنده بياورد .