آيت اللّه بروجردى به او فرمودند : شما هم چيزى بگو ، ناگهان پيرمرد با حالى پر از خضوع و انكسار عرضه داشت :
أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصيرٌ .
حضرت آيت اللّه ، آنچه گفتند به درد شما نمىخورد ، عمل خالص كن كه زرگرى كه بناست اعمال را محك بزند ، بيدار بيدار است .
نوشتهاند بهت مجلس را گرفت و به پهناى صورت ، اشك از دو ديدگان حضرت آيت اللّه بروجردى سرازير شد[171] .
يكى از شاگردان با معرفت عارف ربانى ، الهى قمشهاى نقل كرد : آن جناب سفرى به آستانه بوسى عبد راضى حضرت رضا عليهالسلام به مشهد مشرّف شد .
شبى در حرم حضرت رضا عرضه مىدارد : يابن رسول اللّه ! شما داراى مقام رضاى كامل هستيد ، از حضرت حق بخواهيد ذرّهاى از اين مقام به اين فقير عنايت كند .
وقتى از حرم خارج مىشود ، ماشينى در خيابان به او مىزند ، وقتى چشم باز مىكند خود را روى تخت بيمارستان مىبيند ، سؤال مىكند : چه شده ؟ مىگويند :
تصادف كردهايد و رانندهاى كه به شما زده دستگير شده و اينجاست ، مىگويد : كاغذ و قلمى به من بدهيد ، يك رضايتنامه كامل مىنويسد و دستور مىدهد راننده را آزاد كنيد ؛ زيرا من چند لحظه قبل در حرم حضرت رضا از خداوند عزيز طلب مقام رضا كردم و اين مصيبت ، برق اوّل اين مقام جهت امتحان استعداد و ادعاى من است ، اگر در همين مرحله اوّل زبان و دل به گله و شكايت باز كنم از بهدست آوردن اين عنايت محروم خواهم شد !![172]
سالى براى زيارت عارف كامل ، حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب كه از حسنات روزگار بود ، به اصفهان رفتم . من زمانى خدمت اين مرد بزرگ رسيدم كه نزديك به هفت سال بود چشمش را بر اثر كهولت سن از دست داده بود ، مردى در همان وقت به محضر ايشان مشرّف شد و گفت : فلان آشنا از حال شما و چشم شما جويا شد ، فرمود :
حالم بسيار عالى است و چشمم مربوط به او نيست ، محبوب من علاقه داشت هشتاد سال ببينم و اكنون مصلحت ديده بدون بينايى باشم و من صد در صد به مصلحت محبوبم راضى هستم !![173]
داوود پيامبر از خدا پرسيد : اى مولاى من ! اگر بخواهم شكر تو را در آن حدّى كه خشنودى تو در آن است انجام دهم چه كنم؟
جواب آمد : آنچه نعمت به تو عنايت كردم در همان راهى خرج كن كه به آن دستور دادهام كه خرج نعمت در جايى كه براى آن معيّن شده عين شكر من است[174] .