ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 101
نمايش فراداده


  • بنحوى كه در حالت مخبرى گمان نكوئى بر آن مى برى

  • گمان نكوئى بر آن مى برى گمان نكوئى بر آن مى برى

حكمت 353


  • هر آنگه، ترا، بر خداوندگار نما... ابتدا... با سلام و درود سپس حاجتت را ز پروردگار ازيرا خدا، ارحم و اكرم است از اينكه دو حاجت، از او در جهان يكى را، روا، و دگر را، روا نسازد بدرد و نبخشد دوا

  • فتد حاجتى، دركش روزگار به پيغمبرش، در جهان وجود طلب كن، كه سازد ترا رستگار ببخشندگى، اعظم و افخم است شود خواهش اندر عيان و نهان نسازد بدرد و نبخشد دوا نسازد بدرد و نبخشد دوا

حكمت 354


  • هر آنكس كه بر عرض و ناموس خويش ببايد ستيزه گرى را رها نمايد بتدبير و عقل و دها

  • كند بخل و همراز و مانوس خويش نمايد بتدبير و عقل و دها نمايد بتدبير و عقل و دها

حكمت 355


  • همانا كه از حمق و نابخردى كه پيش از بهاران امكان، شتاب و سستى پس از كسب پرواى كار زبونى عقل است و بى اعتبار

  • تباهى فكر است و خوى ددى نمودن بكارى و عزم صواب زبونى عقل است و بى اعتبار زبونى عقل است و بى اعتبار

حكمت 356


  • مپرس، زانچه، هرگز نيايد فرود در آنچه كه هست و بجا و بناست براى تو شغلى و كارى بپاست

  • نگردد منقش بلوح وجود براى تو شغلى و كارى بپاست براى تو شغلى و كارى بپاست