ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 109
نمايش فراداده

حكمت 376


  • تمايل بدنيا و دار فنا به آنچه كه از آن، بچشمان خويش ندانى و جهل است و گرداب رنج و كوتاهى در نكو كاريت بوقتى كه از مزد و پاداش آن بدل، مطمئنى و بر كسب سود زيان كارى و خفت است و ضرر و دل بستن و تكيه و اعتماد بپيش از برآورد و سنجيدنش ضعيفى و سستى و درماندن است پريشى و خوارى و جان كندن است

  • گذرگاه لغزان و دام بلا همى بينى و باردت زخم و نيش كمند فسون و شكنج سپنج رهائى از زارى و خواريت گهربارى كنه و فرتاش آن در آسايش خاطرى و وجود تباهى، اندوه و رنج و شرر بهر كس، بشهر و ديار و بلاد در آخر، جدائى و رنجيدنش پريشى و خوارى و جان كندن است پريشى و خوارى و جان كندن است

حكمت 377


  • از آماج خوارى دنياى پست بنزد خداوندگار جهان خدا را بجرم و گنه مرتكب مگر آنكه در بطن دنياى خوار نيابندش آنچه كه در نزد اوست مگر آنكه از دار دنيا، بدور شوند و كنندش بگودال گور

  • شبستان تاريك و گرداب خست بود آنكه اندر عيان و نهان نگردند و از كيفرش ملتهب گذرگاه لغزان و باريك و تار روانبخش و جاويد و پاك و نكوست شوند و كنندش بگودال گور شوند و كنندش بگودال گور

حكمت 378


  • هر آنكس كه كردارش او را، بدل نسب نامه اش، تيز و چالاك و تند كسيكه مقام خودش را، ز دست مقام پدرهايش او را جوى نمى بخشد از بهره ى اخروى

  • كند، كند و از سعى و كوشش، بهل نگرداند او را و سردار جند بداد و شده خاسر و ورشكست نمى بخشد از بهره ى اخروى نمى بخشد از بهره ى اخروى

حكمت 379


  • هر آنكس كه چيزى كند جستجو همان را و يا بعض آن را عيان شود بهره مند و كشد در ميان

  • پس كسب آن كوشش و پرس و جو شود بهره مند و كشد در ميان شود بهره مند و كشد در ميان