ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 110
نمايش فراداده

حكمت 380


  • نشاطى كه پايان آن دوزخ است سرانجام شرى كه باشد بهشت هر آن نعمتى، دون عدن جنان هر آن درد و رنجى، سبكتر، زنار نجات است و آزادى و اعتبار

  • نباشد خوشى، بل، غم و برزخ است نباشد بلائى بجان و سرشت حقير است و بى ارزش و مستهان نجات است و آزادى و اعتبار نجات است و آزادى و اعتبار

حكمت 381


  • همانا كه از جمله ى درد و رنج و مشكلتر از بى نوائى و فقر پريشى و بيمارى جسم و تن بلا زاتر از ضعف و رنج بدن فساد درون و بلاى دل است بدانيد، كز رزق و بهره ورى نكوتر ز مال زياد و حلال و بهتر ز صحت، در اين آب و گل بود زهد و پرهيز و تقواى دل

  • ندارى و فقر است و زجر و شكنج كه بر دل زند نقب و برايده نقر پى عمر و جان است و دام فتن غم و درد و آه و فغان و محن تباهى بنيان و آب و گل است فراخى مال است و جان پرورى بود تندرستى، بدور از ملال بود زهد و پرهيز و تقواى دل بود زهد و پرهيز و تقواى دل

حكمت 382


  • براى خدا جوى پرهيزگار نخست: ساعتى كه بسوز و گداز دوم: ساعتى كه به سعى و تلاش سوم: ساعتى كه بر آنچه روا گذارد رها و در آن زندگى براى خردمند و پير ظفر مگر در سه امر و طريق و روال نخست: بهر اصلاح كار و معاش دوم: گام ثابت براه معاد سوم: بهر شادى و وجد و سرور در آنچه حلال است و از بد، بدور

  • سه ساعت، زمان است و مخصوص كار كند با خدايش، مناجات و راز برآيد پى دخل و خرج معاش بدين است و بر جسم و جانش، دوا كند با نشاط و برازندگى نباشد روا، گشت و سير و سفر ببينائى و گام عقل و كمال پى زندگى، جهد و سعى و تلاش نهد از پى كسب فيض و مراد در آنچه حلال است و از بد، بدور در آنچه حلال است و از بد، بدور

حكمت 383


  • بدنيا و بر مال و كالاى آن مبرا، زهر ميل و انگيزه باش كه تا ذات پاك خداوندگار بگرداب زشتى آن آشنا نمان بيخبر، كز تو، غافل نيند بكردار تو، ناظر و در پى اند

  • دلال و جمال فريباى آن بجانت غبار تباهى مباش تو را، در سراپرده ى روزگار نمايد بصير و مصون از شنا بكردار تو، ناظر و در پى اند بكردار تو، ناظر و در پى اند