ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 119
نمايش فراداده

حكمت 410


  • بدنيا و دور زمان، صبر و حلم بسان قبيله بر انسان پناه دژ و سنگر است و مقام و كلاه

  • كمال و توانائى و گنج علم دژ و سنگر است و مقام و كلاه دژ و سنگر است و مقام و كلاه

حكمت 411


  • ذليل و غمنده، بنى آدمى گرفتار درد است و مرگش نهان غم و رنج و بيمارى و خواريش عملكرده اش، ثبت و ضبط است و خويش كند پشه اش سرگم و دردناك و بگرفتن آبش اندر گلو باندك فشارش، ورا، مى كشد بسى، زشت و بدبو، بتن، خوى، كند سراسيمه از خوردنى، قى كند

  • پريشان و درمانده ى نادمى بچنگال خونين و كام جهان نهفته ز چشم است و مرداريش شود از حساب و كتابش، پريش پريشان و در سوزش و سينه چاك زلال گواراى سيب و هلو بگودال گور و لحد، مى كشد سراسيمه از خوردنى، قى كند سراسيمه از خوردنى، قى كند