ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 13
نمايش فراداده

حكمت 041


  • بخباب پور ارت فقيد خداوند عالم كند رحمتش كه با ميل و رغبت، مسلمان پاك و از موطنش، كوچ و هجرت نمود پى طاعت و امر فرمانبرى بقدر كفايت، قناعت نمود و از ذات پروردگار جهان مجاهد بتقوا و در زندگى خوشا حال آنكس كه ياد معاد براى حسابش، نمايد عمل باندازه ى روزيش در جهان و از داده ى ذات پروردگار رضا باشد و مومن و رستگار

  • كه مرد خدا بود و نور اميد بيامرزد و غرق در نعمتش شد و اختر روشن و تابناك سفر كرد و مردانه غيرت نمود رواج اصول و ره ى رهبرى ز اسراف و نخوت، برائت نمود رضا بود و در زمره ى آگهان بجان بود و در كار و سازندگى بدل باشد و مومن و خوش نهاد نيارد بمزد و جزايش، خلل قناعت كند در عيان و نهان رضا باشد و مومن و رستگار رضا باشد و مومن و رستگار

حكمت 042


  • بشمشيرم، ار، در زمين و زمان بر آن بيخ بينى مومن زنم كه با من شود، دشمن كينه توز نخواهد جوى، با من او، دشمنى و گر، كل دنيا و آينده را بروى سر حيله كار و دورو كه بر من كند مهر، هرگز وفا و اين، بهر آنستكه اندر قضا و بر آن زبان گهربار و پاك سلام خداوندگار ودود شده جارى و گفت و گوشم شنيد الا، يا على، مومن دلفروز و هرگز، منافق، تو را، يار و دوست نميداردت، چون پلشت و دوروست

  • در اكناف دنيا و در مردمان كنم قطع و از صحتش وا زنم عدوى تبهكار و آتش فروز نمود و پلشتى و اهريمنى كنوز جهانى شاينده را بريزم، شود، در ميانش، فرو نخواهد نمود و نورزد صفا گذشت و شده سرنوشتش، رضا ز پيغمبر امى و تابناك بر او باد و بر آل پاكش درود ندايش، در آفاق عالم تنيد نگردد، بتو، دشمن و كينه و توز نميداردت، چون پلشت و دوروست نميداردت، چون پلشت و دوروست

حكمت 043


  • خطائى كه جان و دلت را غمين به نزد خدا، ارجح و بهتر است ز كار پسنديده اى كه تو را بنخوت كشاند بملك و سرا

  • كند توبه را بر تو حصن حصين بسا افضل و برتر و مهتر است بنخوت كشاند بملك و سرا بنخوت كشاند بملك و سرا

حكمت 044


  • بر انسان، سرافرازى حرمتش درستى و صدق و توانمنديش دليرى و ايثار و جانبازيش گل عفت و پاكى فطرتش بود حد پيمانه ى غيرتش

  • بود قدر و اندازه همتش بود در حد ود جوانمرديش بمقياس رشك است و تك تازيش بود حد پيمانه ى غيرتش بود حد پيمانه ى غيرتش