ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 124
نمايش فراداده

حكمت 426


  • نخست مردمانرا بدور جهان سپس بهر خود، خصم و دشمن بدار مكن امر و فرمان و مامور كار

  • بسنج و كن از كارشان امتحان مكن امر و فرمان و مامور كار مكن امر و فرمان و مامور كار

حكمت 427


  • نميباشد امكان اين در حيات در حمد و شكر و ثنا را، بدهر پى بنده و تا كه او را، سپاس وليكن در رحمتش را بر او در ذكر و حمد و دعا را، عيان وليكن پذيرفتنش را بذات در توبه را در بحار حيات وليكن در بخشش را بر او به بندد، كند در عذابش فرو

  • كه فرمانده و خالق ممكنات گشاده گذارد بپنهان و جهر نمايد بجان و وجود و حواس به بندد بخشم و كند پشت و رو گشايد بتقديس خود در ميان به بندد در و تا نبخشد نجات گشايد بگلخانه ى ممكنات به بندد، كند در عذابش فرو به بندد، كند در عذابش فرو

حكمت 428


  • هر آينه لايقترين مردمان بروح جوانمردى و جان پاك كه پاكان و نيكان و بخشندگان در او، ريشه و اصل و بنياد و پى بحق كرده باشند و تعليم وى

  • بسير قرون و زمين و زمان كسى باشد، و روشن تابناك شرف پيشگان و درخشندگان بحق كرده باشند و تعليم وى بحق كرده باشند و تعليم وى

حكمت 429


  • ز مولا على رهبر كائنات به پرسش شدند سئوالى چنين كه عدل و ادب، يا كه بخشش، كدام؟ بحكمت بيان كرد و فرمودشان درفش گرانمايه ى عدل و داد امور بشر را بجاى خودش ولى بذل و بخشش، ز جايش برون همانا كه عدل سائس خيل عام و بخشش، فقط بر كسى فائده كه بر او شود بذل و جود و عطا هر آينه عدل، اشرف و برتر است ز داد و دهش، افضل و سرتر است

  • امام سراپرده ى ممكنات نمودند و از عدل وجود مهين بود برتر و بهتر و پر قوام؟ در دانشش باز و بنمودشان بهر كشور و سرزمين و بلاد نهد از خوش و نيك و شر و بدش كشد از نشيمنگه و اندرون نگهدار خلق است و فوج انام دهد در روال و شود مائده رهايد ز آزار و رنج و بلا ز داد و دهش، افضل و سرتر است ز داد و دهش، افضل و سرتر است