ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 132
نمايش فراداده

حكمت 456


  • بر ابناى شوم اميه بدهر و ميدان بازيچه ى فرصتى است كه در آن، بتك تاز و راننده اند و چون بين شان، كينه و اختلاف پس انبوه گفتار و خون خوار و دد تماميشان را، بحيلت فريب بر آن سركشان، چيره گردند و ننگ ببارندشان، بيدريغ و درنگ

  • بود مهلتى در نهان و بحهر زمانى و محدوده ى رخصتى است بهر سمت و سويش دواننده اند فتد گرد و خاك و غبار شكاف بچنگال بران رشك و حسد دهند و كشانندشان در اريب ببارندشان، بيدريغ و درنگ ببارندشان، بيدريغ و درنگ

حكمت 457


  • قسم بر جهاندار جان آفرين كه ايشان، بنيروى اموالشان گهر دين اسلام شايسته را بجان و دل و ديدگان، تربيت چو آن كره اسبى كه از شير پاك شود تربيت تا كه رشد نمو بدستان اكرام و بخشندگى و با سعى ايثار و كردارشان زبانهاى بران و گفتارشان

  • نگارنده ى عرش و عدن برين توانائى و سعى و اعمالشان فرامين و احكام بايسته را نمودند و سرچشمه ى عافيت گرفته شده در ديار و اداك نمايد بجسم و روانش نشو فروزندگى و درخشندگى زبانهاى بران و گفتارشان زبانهاى بران و گفتارشان

حكمت 458


  • و اين ديده، بند نشستنگه است حفاظتگر از لغزش ناگه است

  • حفاظتگر از لغزش ناگه است حفاظتگر از لغزش ناگه است

حكمت 459


  • امير توانا و فرماندهى چو فرمانروا شد بر اين مردمان بكوشيد و در جا، بپايش بداشت بتدبير خود سعى و استادگى كه تا اينكه دين و حقيقت، قرار گرفت و شده بر بشر راه كار

  • حفاظتگر و مرد سامان دهى بملك حجاز و زمين و زمان گهر بذر آنرا در عالم بكاشت نمود و در ايثارش آمادگى گرفت و شده بر بشر راه كار گرفت و شده بر بشر راه كار