ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 15
نمايش فراداده


  • نياز و تهيدستى، اندر وطن بود غربت و درد و رنج و محن

  • بود غربت و درد و رنج و محن بود غربت و درد و رنج و محن

حكمت 054


  • قناعت بود ثروتى و بنا كه هرگز نگردد در عالم، فنا

  • كه هرگز نگردد در عالم، فنا كه هرگز نگردد در عالم، فنا

حكمت 055


  • همانا كه دارائى و نقد و مال خمير مايه شهوت است و وبال

  • خمير مايه شهوت است و وبال خمير مايه شهوت است و وبال

حكمت 056


  • كسى كه بجان داردت بر حذر نظير كسى با شدت در روال دهد مژدگانى فخر و كمال

  • ز جرم و گناهت، براه و گذر دهد مژدگانى فخر و كمال دهد مژدگانى فخر و كمال

حكمت 057


  • زبان، وحشى و گرگ درنده ايست كه گر، آن، بخود، در سخن، واگزار شود، ميگزد، با شرنگ گزار

  • دم تيز و شمشير برنده ايست شود، ميگزد، با شرنگ گزار شود، ميگزد، با شرنگ گزار

حكمت 058


  • زن است كژدم و زهر نيشش بتن بود شهد و داروى زخم فتن

  • بود شهد و داروى زخم فتن بود شهد و داروى زخم فتن

حكمت 059


  • هر آنگه كسى كه فرستد درود تو بهتر از آنش، درود و سلام هر آنگه كه دستى به سويت دراز تو آن را، زياده تر از آن، جزا و گرچه فضيلت از آن كسى كه در ابتدا كرده نيكى و خير شده ثبت نامش در اين كهنه دير

  • براى تو با غنچه هاى سرود نثارش كن و حرمت و احترام باحسان شد و يارى و دلنواز بده اجر و پاداش و مزد و سزا بدهر است و بر او، مزيت بسى شده ثبت نامش در اين كهنه دير شده ثبت نامش در اين كهنه دير