ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 18
نمايش فراداده

حكمت 066


  • هر آنگه هر آنچه كه مى خواهيش بهر حال و وضعى كه هستى، هراس مكن بر دلت بار و، پژمان، حواس

  • نجستى و سوزى، ز جانكاهيش مكن بر دلت بار و، پژمان، حواس مكن بر دلت بار و، پژمان، حواس

حكمت 067


  • نمى آيد ابله، بديدار كس مگر آنكه در عادتش تيز و تند و يا تنبل است و تب آلود و كند

  • خردمند و فارغ ز آز و هوس و يا تنبل است و تب آلود و كند و يا تنبل است و تب آلود و كند

حكمت 068


  • چو عقل و تفكر به اوج كمال كلام خردمند و انديشه ور شود اندك و در عمل پيشه ور

  • رسد در علوم و رهد از زوال شود اندك و در عمل پيشه ور شود اندك و در عمل پيشه ور

حكمت 069


  • زمن، بر بدنها، دهد زهر رنج كند آرزوهاى دل را دراز و مرگ و فنا را، كشاند به پيش همه خواهش و آرزو را بدور هر آنكس كه بر روزگار و زمان بيفتاده در رنج و درد و بلا هر آنكس كه آن را، بجست و نيافت بسختى فتاد و زهجرش بتافت

  • كشد سوى فرسودگى و شكنج تر و تازه و در كمند نياز زند بر روان و بدن، زخم و نيش نمايد بگودال تاريك گور شده چيره و يكه تاز و دمان شده بر لهيب تبش مبتلا بسختى فتاد و زهجرش بتافت بسختى فتاد و زهجرش بتافت

حكمت 070


  • هر آنكس كه خود را بدور زمان ببايد بانصاف و روشنگرى بياموزد و راه روشن نهد در آغاز امر و پگاه نخست بتعليم نفس و دل و جان خويش و بايد بايمان و روشنگرى بفن كلام و بيان و زبان ورا، فارغ از حرف و گفتار لب كسى كه بنفس خود آموزگار ز استاد و تعليم ده مردمان بتعليم و تكريم و بر احترام سزاوار و برتر بود در انام

  • كند رهبر و قائد مردمان به پيش از زمانى كه بر ديگرى نشانش، ز حق و طريقت، دهد به نيكى و خير و صلاح و درست بپردازد و روح ايمان خويش بقبل از ادب كردن ديگرى و تصريح صوت دهان و لبان بكردار و رسمش، نمايد ادب بعلم است و فرهنگ و حلم و وقار ادب ساز شايسته ى خانمان سزاوار و برتر بود در انام سزاوار و برتر بود در انام

حكمت 071


  • هر آن دم، كه انسان، ببالا كشد بود گام او سوى مرگ و فنا بر اندازى عمر و كاخ و بنا

  • كه تازندگى را باعلا كشد بر اندازى عمر و كاخ و بنا بر اندازى عمر و كاخ و بنا