ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 27
نمايش فراداده

حكمت 103


  • گروه بنى آدم و مردمان پى آنكه بر سود دنيا هدف هر آينه چيزى زايمان خويش ز دست خود هرگز در عالم رها مگر آنكه ذات خداوندگار بر آن مردمان، حادثى، ناگهان كه خسر و زيانش از آن مال و سود فزونست و محروم و مانده، حسود

  • بدنيا و ادوار گشت زمان نمايند و دين خدا را تلف فرامين و آيات آئين و كيش نسازند و بى ارج و قدر و بها بدنيا و در گردش روزگار كند جانگزا و زند بر دهان فزونست و محروم و مانده، حسود فزونست و محروم و مانده، حسود

حكمت 104


  • بسا عالمى كه ندانى وى همه دانشى كه بهمراه اوست نمى بخشدش سود و در غم، فروست

  • خزانش زند بر تن و اصل و پى نمى بخشدش سود و در غم، فروست نمى بخشدش سود و در غم، فروست

حكمت 105


  • به جوى رگى، در تن مردمان شده پاره اى، وصل و آويزه اش كه آن، حيرت انگيزه و معضل ترين معماى بغرنج و درياى ژرف كه در پيكر و كشور جان اوست و آن، چشمه مهر و مرغ دل است كه از بهرش اوصاف مرغوب و پاك بگلزار جانست و بر ضدشان صفات بدو حالت ناپسند در آن، ميزند موج و توفان غم و گر خواهش و رغبت و آرزو بر آن، رو، نمايد، پى جستجو

  • بنى نوع انسان دور زمان تپش، نقش جاويد و انگيزه اش شگفت آور و سخت و مشكل ترين بملك تن است و بر انديشه ظرف سراپرده ى خواهش و آرزوست هزار خوش الحان آب و گل است صفات پسنديده و تابناك بهمراه طيف هلاهل چشان پلشتى و زشتى و نيش و گزند كشد آدمى را بتيغ الم بر آن، رو، نمايد، پى جستجو بر آن، رو، نمايد، پى جستجو