ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 30
نمايش فراداده

حكمت 114


  • تلف كردن لحظه هاى مجال غم است و بلا و زوال و وبال

  • غم است و بلا و زوال و وبال غم است و بلا و زوال و وبال

حكمت 115


  • حديث سراى بلا و فنا چو افسانه ى مار زنگى زرد چو دستى كشى بر تنش، صاف و نرم درون تنش زهر قتاله است كه نادان و بى عقل خورده فريب خردمند پايان نگر، در جهان كند دوريش، در عيان و نهان

  • كهن بوم بر خشت رفتن بنا در انگاره است و همه رنج و درد لطيف است و خوش خال و نقش و ولرم بخصلت، تبهكار و رجاله است بسويش رود در اريب و وريب كند دوريش، در عيان و نهان كند دوريش، در عيان و نهان

حكمت 116


  • ز مولا على، از قريش حجاز بفرمودشان در جواب سئوال تبار شريف و نژاد قريش گل سرخ و خوشبوى آن شاخسار سخنهاى مردانشان را بدل زناشوئى با زنان را، از آن بجان داريش، مهر و شايان و دوست و اما بنى عبدشمس حجاز نهان بين سرند و از راه دور جلوگير و مانع ترين تبار بچيزى كه در پشت سرهايشان و اما، بنى هاشم و ما بدهر بداد و دهش، بر و بخشنده تر جوانمرد و برنا و والاتريم از آنچه كه در دست ما در جهان بجان دادن و مردن و بر اجل و اينان، فزونند وز اندازه بيش زياده فريبنده و چهره زشت و ما، افصحيم و بفن و كمال نكو ياور و پاك و خواهنده تر بسيما و انديشه، خوشروتريم گل سرخ حقيم و خوش بوتريم

  • به پرسش شدند و هواخواه راز بلحن فصيح و فروغ كمال ز مخزوم و سالار و سردار جيش بگلزارد حسنند و باغ و بهار پسندى و خوش صحبتند و چگل تبار اصيل و شرافت و زان برايت خوش آيند و شاد و نكوست در انديشه و بينش و كشف راز نظارتگر خير و شر امور پى حادثاتند و دفع غبار كند رخنه و كنده درهايشان بدنيا و گيتى و در بر و بحر ببذليم و جود و درخشنده تر زهر فكر و انديشه بالاتريم ز مال است و در آشكار و نهان پذيراتريم و ز عجزش، اجل براه و روال و پى كار خويش پلشتند و بدخوى و تيره سرشت سرآمد بر آنان و خيل رجال پى مردمانيم و پوينده تر گل سرخ حقيم و خوش بوتريم گل سرخ حقيم و خوش بوتريم