ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 32
نمايش فراداده


  • و قيحانه مى خندد و غافل است بشمشير لحن فصيح و بليغ بود مثل آنكه بدهر فنا هيولاى ويرانگر و نام مرگ پى غير ما در زمين و زمان و گويا كه حق در سراى جهان شده لازم و فرض و حتم و ضرور و گويا كه آن مردگانى كه ما همه رهروانند و در سير گشت تماميشان را در آن گورشان و دارائى و مالشان را، فرو بود مثل آنكه در عالم كه ما پس از آن گروه و فنا گشتگان همه سرمديم و بدور زمان كه بر آن كسانى كه اندرز و پند فراموششان كرده ايم و براه بهر آفتى و زيان مبتلا خوشا آنكه نفسش، بكار و عمل عملكرد و كارش، پسنديده است و آهنگ و قصدش، بدل نيك و پاك و اخلاق و خويش، نكو و خوش است فزونى دارائيش را، بدل عيان كرده انفاق و در راه حق زبان خودش را، ز پرچانگى بديهاى خود را، ز مردم، بدور و سنت، بر او، مشكل و كار سخت ببدعت، بر او نسبتى، در جهان ندادند و بوده ز خيل مهان

  • پلشت و فرومايه و سافل است بزد بر دل خنده گر بيدريغ گذرگاه برخشت رفتن بنا خزان بار و بنيان كن شاخ و برگ نوشته شد و مى برد بى امان پى غير ما در عيان و نهان و از جان ما، گشته سلب و بدور همه روزه بينمشان در نما بزودى نمايندمان بازگشت؟! گذاريم و در مهد بى نورشان بمعده نمائيم و كام و گلو بروى زمين و بزير سما گرفتار و در محنت آغشتگان بمانيم و در قصر خلد و امان دهند و نصيحند و ياران چند گميم و خطاكار و در اشتباه شديم و شكار كمند بلا شده رام و عارى، ز وهم و خلل در انديشه بينا و فرخيده است بود در خور و نيتش تابناك روانش گلستانى و دلكش است نموده بايمان و دينش، بهل بداده بدرويش و بر مستحق زده بند محكم، بفرزانگى نمود و بيفكنده در خاك گور نيامد، كه گردد پريشيده بخت ندادند و بوده ز خيل مهان ندادند و بوده ز خيل مهان

حكمت 119


  • بود رشك زن، كفر و خاشاك راه ولى غيرت مرد آگاه و پاك بود نور ايمان و بس تابناك

  • خلاف بر ايمان و پوشال چاه بود نور ايمان و بس تابناك بود نور ايمان و بس تابناك

حكمت 120


  • بر اسلام و آئين وارستگى كه پيش از من هرگز كسى در جهان هر آينه اسلام و آئين پاك اطاعت، بحق است تسليم دل و گردن نهادن، باحكام حق يقين، باور است و قبول شرف قبول، اعتراف است و اقرار آن و، خستو شدن، سعى و آمادگى ادا كردنش، كوشش است و عمل بدنيا و در كاروان ملل

  • چنانش كنم وصف شايستگى نكرده بيان و بمانده نهان گهر دين رخشنده و تابناك بقرآن و آيات و تعليم دل به آئين پاك است و دين احق براه و روال و امور و حرف پذيرفتن اصل و معيار آن در انجام كار است و دلدادگى بدنيا و در كاروان ملل بدنيا و در كاروان ملل