ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 36
نمايش فراداده

حكمت 128


  • هر آينه دنيا سراى عبور نه منزلگه ى امن و جاى دوام و مردم، در آن، بر دو اصل و گروه يكى اصل خود را به بيع و فروش كه او جان خود را نمايد هلاك دگر، روح خود را بعلم و خرد شود رهرو پيرو فرزانه مرد امان ماند از يورش رنج و درد

  • گذرگاه تار است و مقصد، قبور كه بخشد بهستى انسان قوام بخيرند و در رنج و شر و ستوه رساند در آن و خورد حرص و جوش بيفتد بگودال و قعر مغاك بيارايد و سوى اعلا پرد امان ماند از يورش رنج و درد امان ماند از يورش رنج و درد

حكمت 129


  • نباشد رفيقى، وفادار و يار مگر آنكه بر همدم و ياورش نخست: در بلا و گرفتاريش دوم: وقت دورى و در غيبتش سوم: در وفات و پس از زندگى كند ياد وى را به ارزندگى

  • هوادار و غمخواره ى در ديار شود در سه اصل و اثر، داورش غم و رنج و اندوه و در خواريش كند يارى و خواهش و رغبتش كند ياد وى را به ارزندگى كند ياد وى را به ارزندگى

حكمت 130


  • كسى را كه اندرز و پند چهار هر آينه از چشمه سار چهار نگرديده نوميد و آشفته دل كسى را كه امر بحمد و دعا نسازندش از آرزو نااميد كسى را كه فرمان توبه بجان ز شهد پذيرفتنش، در جهان كسى را كه جوينده ى مغفرت ز آمرزشش، نااميد و غمين كسى را كه شكر و ثنا و سپاس ز افزونى نعمتش نااميد نسازند و نو شد زلال نويد

  • بدادند و شهد زلال بهار روانبخش و گنجينه ى افتخار گرفتار و درمانده ى آب و گل نمودند و شكر و سپاس و ثنا ببارندش احسان و نور نويد بدادند و تعميد در انس و جان نسازندش افتاده و مستهان نمودند و خواهنده ى آخرت نسازند و وامانده و بى امين عطا كرده اند و شعور و حواس نسازند و نو شد زلال نويد نسازند و نو شد زلال نويد

حكمت 131


  • هر آينه حمد و ثنا و نماز تقرب، پى جمله ى زاهدان و حج از براى ضعيفان جهاد براى هر آنچه، بدهر و جهان زكات بدن، روزه است و صيام جهاد زن اندر زمين و زمان باخلاق شايان و خلق نكو پى شوهر و حفظ ناموس او

  • سجود خدا و دعا و نياز بحق است و سرمايه جاودان تلاش است و از زهد و تقوا، مهاد زكاتى بود در عيان و نهان كه بر تن دهد انتظام و قوام بود طاعت از مرد و حسن گمان پى شوهر و حفظ ناموس او پى شوهر و حفظ ناموس او