ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 39
نمايش فراداده

حكمت 139


  • كميل نكو سيرت و خوش نهاد روايت كند: سرور كائنات كه دستم گرفت و بصحرا، ببرد چو بيرون شهر و بصحرا رسيد همانند آه كسيكه بر او پس از آن، چنين گفت و گوشم شنيد هلا... زاده ى راد و پاك زياد هر آينه دلها ظروفند و راز و از بهترين هايشان در روال محافظترين هايشان در جهان پس هشيار و از من، بيادت سپار از آنچه كه مى گويم و رهنمون همانا كه مردم، سه دسته بدهر نخست: عالم پاك و يزدان شناس دوم: طالب علم و دانش پژوه براه درست و امان حيات مگسها، همه كوچك و ناتوان كه هر فرد خواننده اى را عيان بهر بادى و جنبشى، مى روند و از نور دانش، فروغى بدل و بر پايه ى استوارى، پناه الا... اى كميل خجسته روان شناسائى و علم و فضل و كمال ازيرا كه دانش، تو را، در جهان و تو... مال و دارائيت را، بدهر هر آن مال و نقدينه را در روال و دانش، بانگيزه ى بذل علم بزرگى و پرورده گشته، بمال رود از كف و مى شود مبتلا هلا زاده ى پاك و پور زياد فراگيرى دانش و كسب آن هر آينه دين است و ايمان پاك كه با آن جزا و سزا مى دهند و انسان، در آن زندگانى خويش بحكمت كند در جهان رهروى پس از مرگ خود در زمين و زمان بگفتار شايان و پاك و جميل و دانش عزيز است و فرمانروا ولى... ثروت و مكنت و مال و جاه بود ورشكست و زوال و تباه

  • گهر طينت و پاك و پور زياد على، رهبر عالم و ممكنات دلم را در آغوش مهرش فشرد ز اعماق دل، آه سردى كشيد رسد درد و گردد بكامش فرو ندايش، بر اعماق جانم تنيد كميل خدا جوى نيكو نهاد بگلزار ايمانشان، فخر و ناز بپاكى و نيكى و خير و كمال به سر است و راز كهان و مهان بسينه نما ثبت و بر دل شعار براى تو مى باشم و بر قرون بشهرند و در بر و آداك بحر خداجوى و در حمد و شكر و سپاس كه با روح نستوه و فر و شكوه روان است و درنا و فوز و نجات عليلند و بيمار و خسته روان بجان پيروند و دچار زيان بدون اراده، بتك مى دوند نجستند و كرده خرد را بهل نبردند و با سرفتاده بچاه در ايمان و دين و شرف، پرتوان بود بهتر از ثروت و جاه و مال كند حفظ و در زمره ى آگهان حراست كنى در نهان و بجهر كند بذل و بخشش، كم و در زوال شود بيش و درياى مواج سلم خود آرائى ظاهرى و جمال منش، خوار و زار و دچار بلا كميل سوار سمند مراد و پى بردن ارزش و حسب آن گهر باور متقن و تابناك گروندگان از بلا ميرهند بدانش نهد گام طاعت به پيش بكف آورد زيور پيروى كند كسب نيكى، و در مردمان شود شهره و نام و يادش جليل امير جهانى و كل قوا بود ورشكست و زوال و تباه بود ورشكست و زوال و تباه