ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 45
نمايش فراداده

حكمت 149


  • شما را... بصيرت، براه و روال اگر ديدگان را براى نگاه نمودندتان راه و گر راه خويش بدادندتان گوش و، گر بشنويد بدامان ظلم و ستم نغنويد

  • ببخشيده اند و فروغ كمال گشائيد و پيدا شود راه و چاه بيابيد و با دل رويدش به پيش بدامان ظلم و ستم نغنويد بدامان ظلم و ستم نغنويد

حكمت 150


  • بهمكيش و بر دادرت، سرزنش پلشتى وى را به بخشندگى نما دفع و بر او، درخشندگى

  • به نيكى كن و با خوشى واكنش نما دفع و بر او، درخشندگى نما دفع و بر او، درخشندگى

حكمت 151


  • هر آنكس بجاهاى تهمت رود نبايد به بدبين خود، سرزنش نمايد بكار و عمل، واكنش

  • در آن مايه ى بدگمانى شود نمايد بكار و عمل، واكنش نمايد بكار و عمل، واكنش

حكمت 152


  • هر آنكس كه با سلطه و اقتدار در انديشه، خود راى و سركش شود هر آنكس كه سرپيچى و خودسرى تبه گشت و در كام محو و فنا هر آنكس بهمراه مردان راد بدور زمانه شود بهره ور بانديشه ها و خردهايشان كند شركت و در مددهايشان

  • شود مالك مكنت و اعتبار تبهكار و طاغى و تركش شود نمود و در عقل و خرد، برترى فرورفت و شد واژگونه بنا كند شور و كنكاش و كسب مراد ز همكارى و فكرشان شهره ور كند شركت و در مددهايشان كند شركت و در مددهايشان

حكمت 153


  • هر آنكس كه راز دلش را نهان بود خير و نيكى بدستان او شبستان دنيا، گلستان او

  • نمود و مهار زبان و دهان شبستان دنيا، گلستان او شبستان دنيا، گلستان او