ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 49
نمايش فراداده

حكمت 166


  • هر آنگه ز كارى شدى در هراس خودت را در آن افكن و چيره شو ازيرا كه سختى پائيدنش گرانتر بود، ز آنچه وحشت، كز آن بدل دارى و سازدت جان خزان

  • ملول و غمين و پريشان حواس بسختى و بر وحشتش، خيره شو حذر كردن از كار و كاويدنش بدل دارى و سازدت جان خزان بدل دارى و سازدت جان خزان

حكمت 167


  • همانا كه سرمايه ى سرورى فراخى و گنجايش سينه است كه بر چشم دل نور و آينه است

  • بزرگى و آقائى و رهبرى كه بر چشم دل نور و آينه است كه بر چشم دل نور و آينه است

حكمت 168


  • بپاداش و بخشايش و افتخار تبهكار و بدكرده را، رنجه دار مهارش بكف گير و در پنجه دار

  • براى نكوكار و پرهيزكار مهارش بكف گير و در پنجه دار مهارش بكف گير و در پنجه دار

حكمت 169


  • بدى را، كن از سينه ى ديگرى به پى كردن خفت از سينه ات بپاكى زنگار آينه ات

  • نشان جاى آن، بدر روشنگرى بپاكى زنگار آينه ات بپاكى زنگار آينه ات