ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 51
نمايش فراداده

حكمت 173


  • نباشد نكوئى و خوبى و خير بخاموشى و در سكوت كسان چنانكه در اسواق فخر و شرف نباشد نكوئى و خير و خوشى دل آرائى و پرتو دلكشى

  • بدنيا و در پهنه ى كهنه دير كه با حكمتند و برنده لسان بگفتار آلوده جهل و خرف دل آرائى و پرتو دلكشى دل آرائى و پرتو دلكشى

حكمت 174


  • دو، خواندن، نگشته، براهى، دو گون مگر آنكه زان دو، يكى، گمرهيست ز انصاف و حق و حقيقت، بريست

  • يكى زشت و ديگر خوش و باشگون ز انصاف و حق و حقيقت، بريست ز انصاف و حق و حقيقت، بريست

حكمت 175


  • هر آينه در حق، بترديد و شك از آن دم كه دانستمش در جهان اصيل است و سرمايه ى آگهان

  • نكردم نگاه و شرف را محك اصيل است و سرمايه ى آگهان اصيل است و سرمايه ى آگهان

حكمت 176


  • نگفتم دروغ و بجانم دروغ نگرديده ام گمره و در جهان نشد كس، زمن، گمره و مستهان

  • نشد گفته و گويش بيفروغ نشد كس، زمن، گمره و مستهان نشد كس، زمن، گمره و مستهان