ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 57
نمايش فراداده


  • و گر هم فراموشش از جان كنيد شما را در اكناف دنيا، بياد همى آورد بهر روز معاد

  • بدل، كتم و مخفى و پنهان كنيد همى آورد بهر روز معاد همى آورد بهر روز معاد

حكمت 195


  • كسيكه بكردار نيكوى تو اگر كه گل افشان و شكر و سپاس در احسان و نيكى، ترا، در جهان كه شخص ترا، بهر آن كار نيك نمايد ثنا، آنكسيكه از آن نبرده جوى بهره و فائده و تو از عطاى سپاسه گزار از آنچه كه كفران كننده، تباه و ذات تواناى پروردگار به نيكان و پاكيزگان، ياور است نگهدار و يار و حمايتگر است

  • عملكرد شايان مينوى تو نكردت بانصاف و عقل و حواس نسازد دل آشفته و مستهان جوانمردى و بذل و رفتار نيك نكوئى و احسان و مهر وزان ندارد نصيبى از آن مائده بيابى فزون و هزاران هزار نمود و دل و سينه ات را پر آه بدنيا و در گردش روزگار نگهدار و يار و حمايتگر است نگهدار و يار و حمايتگر است

حكمت 196


  • هر آوند و ظرفى شود تنگ و پر مگر ظرف دانش كه گردد فراخ دل افروز و بنيانكن رنج و راخ

  • به آنچه گذارندش از سيم و در دل افروز و بنيانكن رنج و راخ دل افروز و بنيانكن رنج و راخ

حكمت 197


  • نخستين بر و بهره بردبار بود آنكه مردم بدفع زيان همه ياورانش شوند و مدد وز او، رانده گردد هر آن ديو و دد

  • ز صبر و شكيبائيش در ديار روباروى نادان و جاهل عيان وز او، رانده گردد هر آن ديو و دد وز او، رانده گردد هر آن ديو و دد

حكمت 198


  • اگر، تو، نئى، صابر و بردبار كه كم مى شود در زمانه كسى خودش را بقومى كند مثل و وش وز ايشان نگردد بكار و روش

  • خودت را بصبر و تحمل، گمار بكنكاش و پوئيدن و وارسى وز ايشان نگردد بكار و روش وز ايشان نگردد بكار و روش