ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 59
نمايش فراداده

حكمت 203


  • همانا كه خود بينى آدمى يكى از حسودان پست و پلشت بعقل وى است و خراجى و نشت

  • تباهى و آلايش مردمى بعقل وى است و خراجى و نشت بعقل وى است و خراجى و نشت

حكمت 204


  • ز خاشاك و خار و غم و درد و رنج وگرنه براى ابد در جهان نگردى خوش احوال و شيرين دهان

  • دل و ديده را، بسته كن، در سپنج نگردى خوش احوال و شيرين دهان نگردى خوش احوال و شيرين دهان

حكمت 205


  • هر آنكس كه چوب درختش، بتن بر و شاخه هايش، فراوان، بباغ پر از ميوه است و گلستان وراغ

  • بود نرم و پاك و مصون از فتن پر از ميوه است و گلستان وراغ پر از ميوه است و گلستان وراغ

حكمت 206


  • زد و خورد و كردار و كار خلاف خرد را پريشان و ويران كند پى عافيت، چاه حرمان كند

  • كند راى و انديشه را در غلاف پى عافيت، چاه حرمان كند پى عافيت، چاه حرمان كند