ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 62
نمايش فراداده

حكمت 215


  • بخاموشى بيش و صبر زياد بانصاف و همدوشى و همدمى رفيقان و ياران و همبستگان به نيكى، توانائى و فر و جاه بافتادگى، مال و نعمت، تمام و با طاقت آوردن درد و رنج همانا كه با سيرت نيك و پاك شود دشمن و اهرمن، ورشكست بصبر و تحمل، پى كم خرد شود ياورانش، بشهر و ديار فراوان و خود، واجد اعتبار

  • بزرگى شود آشكار و مراد مساوات و همكارى و مردمى فزاينده گردند و پيوستگان شود معظم و توشه و زاد راه شود از پى ويژگان و عوام بزرگى شود واجب اندر سپنج بكردار پاكيزه و تابناك خورد در جدال و خصومت، شكست كه حمقش گريبان وى را درد فراوان و خود، واجد اعتبار فراوان و خود، واجد اعتبار

حكمت 216


  • شگفتا... ز نادانى حاسدان كه از تندرستى ابدان پاك همه غافلند و اسيران خاك

  • كج انديشى فكرت فاسدان همه غافلند و اسيران خاك همه غافلند و اسيران خاك

حكمت 217


  • حريص و شره باره و آزمند حقير است و پست و زبون و نژند

  • حقير است و پست و زبون و نژند حقير است و پست و زبون و نژند

حكمت 218


  • از آن اسوه ى دين و علم و كمال بپاسخ، بدينگونه شرح و بيان هر آينه ايمان، پى متقين بلفظ و زبان و دهان، اعتراف عمل كردن آن، به اركان تن باخلاص جان است و سعى بدن

  • شد از معنى و كنه ايمان، سئوال بفرمود و بنهادشان در ميان شناسائى با دل است و يقين به آنست و پى كردن اختلاف باخلاص جان است و سعى بدن باخلاص جان است و سعى بدن