ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 70
نمايش فراداده


  • بپا كرد و نقش بلنداى مهر جهاد و شرف را در اكناف خاك به نسل بشر، فرض و واجب نمود و امر به معروف شايسته را بر اصلاح افراد و خيل عوام و اين نهى از منكر و كار زشت پى وازدنهاى نابخردان حجابى شد و حصن امن و حصار و همبستگى را به اقوام و خويش پى ازدياد عددهايشان قصاص و جزا را پى حفظ خون مجازات شرعى و فوج حدود براى محارم، نشان بزرگ و بر ترك مسكر، بحفظ خرد ز دزدى، شدن بر كنار و بدور پى پاكى طينت و فطرت است و ترك زنا را براى حسب بيان كرد و فرمان شايسته داد و بر ترك فعل شنيع لواط پى ازدياد تبار و نژاد شده وحى و بر نوع انسان، ضرور گواهان شايسته را و شهود پى يارى و جهد و سعى و عمل بر آنچه كه گرديده انكارشان گل آذين و مكتب سراى قضا و از ويل تاريك و چاه دروغ براى شرف دادن آشكار سلام و درود، قلعه ايمنى امامت، نظامى، پى مردمان اطاعت، پى كرنش و احترام براى جلال و بزرگى او جهان رهبرى و سترگى او

  • فروغ دل و جان و ميناى مهر براى بزرگى اسلام پاك در رحمتش را بر انسان گشود جهاد جهانى بايسته را رقم كرد و بخشيده ارج و قوام عملكرد ديو و دد و بدسرشت ز انجام اعمال پست ددان بپاكى و بر ترك شهوت، دثار بپا كرد و بخشيده احسان بيش كمكها و بهر مددهايشان نموده روا و قضاى قرون و اجراى آن را بملك وجود در عالم نمود و حفاظ سترگ بفرموده امر و ثمر پرورد بر افكندنش، در سيه چال گور توان بخشى عصمت و عترت است درستى نسل و بقاى نسب بر آن، تا ابد، مهر واجب نهاد بهر شكل و نقشى، بكهنه رباط فراوانى نسل و اولاد و زاد كه بايد شوندش در عالم بدور براى گواهى ملك وجود تلاش زياد و بدون خلل بدون اثر مانده شد، كارشان نمود و بهاران و باغ رضا شدن دور و آزاده و پرفروغ بصدق است و سرلوحه و راه كار ز ترس است و رگبار اهريمنى در اكناف دهر است حصن امان بشخص امام است و روح كلام جهان رهبرى و سترگى او جهان رهبرى و سترگى او

حكمت 245


  • بوقتى كه بر ظالم كينه توز بخواهيد و سوگندش از جان دهيد بدينگونه بر بدگمان و ظنين ز حول و توانائى كردگار كه با اين سخن، گر كه آن بيفروغ به تندى و زودى، بكيفر رسد ولى... گر قسم، با زبان و بيان قسم مى خورم بر خدائى كه نيست جز او مكافات او، با شتاب كه چون ذات پاك خدا را، احد بيان كرد و يكتا و فرد و صمد

  • ستمكار و خونخوار و آتش فروز بفرق سرش خار حرمان نهيد باجبارش آريد و گويد چنين گريزان و بيزار و زار است و خوار در آيد بسوگند كذب و دروغ عذاب و عقابش، نمايد رصد كند ياد و گويد صريح و عيان بجز او، خدائى كه خالق، يكيست نكوبد سرش را بگرز عتاب بيان كرد و يكتا و فرد و صمد بيان كرد و يكتا و فرد و صمد

حكمت 246


  • هلا... آدمى زاده ى پاكزاد و از مال و دارائيت، در روال هر آنچه كه خواهى، پس از تو، دهند چراغى و شمعى، بگورت نهند

  • تو، خود، شو، وصيت، بشهر و بلاد بده، پيش از آنكه، شوى در زوال چراغى و شمعى، بگورت نهند چراغى و شمعى، بگورت نهند