ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 71
نمايش فراداده

حكمت 247


  • همانا كه اخلاق بيمار و تند ازيرا كه دارنده اش ناگهان و گر او، پشيمان و نادم از آن جنونش بقا مانده و پا بجاست پريشان و حيران، بروز و دجاست

  • جنونست و بر پاى انديشه، كند پشيمان شود از هياهوى آن نگردد ز كردار تندش خزان پريشان و حيران، بروز و دجاست پريشان و حيران، بروز و دجاست

حكمت 248


  • همانا درستى و پاكى تن ز كمبود رشك است و رنج و محن

  • ز كمبود رشك است و رنج و محن ز كمبود رشك است و رنج و محن

حكمت 249


  • هلا... اى كميل يگانه پرست به قومت، كن اجبار وادارشان كه در روزشان از پى كسب علم جوانمردى و فخر و عز و شرف و در شب، پى حاجت آنكسى روند و بجان و دل خود، تلاش قسم بر كسيكه نيوشيدنش باصوات و هر چه كه در ذهن و ياد احاطه نمود و بر آنش خبير نباشد كسيكه، دلى را، ز غم مگر آنكه ذات خداوندگار بجاى همان شادى و خرمى برايش، گلستان وجد و سرور كه هر گه، غمى، بر دل او رسد همان مهربانى بسمت غمش همانند آب زلال و روان كه تا درد و اندوه و غم را از او چو آن اشتر ناشناسى كه دور كنندش ز آبشخور از ضرب و زور

  • پذيراى فرمان روز الست بكوشيدن و پاكى كارشان روند و فراگيرى پند و حلم بجويند و آزادگى و هدف كه خوابست و در غربت و مفلسى نمايند و بهر فقيران، معاش فروغ جمال و درخشيدنش بجاندار دهر است و در زنده ياد بذات است و بر كنه و ظاهر هژير كند شاد و بى رنج و درد و الم بدنيا و در گردش روزگار وفا و عملكرده ى مردمى كند خلق و ايجاد درياى نور نمايد بشوق و نشاطش، رصد باندوه و بر حزن بيش و كمش شود از ستيغ و نشيبى دوان كند دور و در كام حرمان فرو كنندش ز آبشخور از ضرب و زور كنندش ز آبشخور از ضرب و زور

حكمت 250


  • هر آنگه كه بى مايه و تنگدست به آنچه كه در راه پروردگار شما... با خدا... در خريد و فروش شويد و در انديشه و عقل و هوش

  • شديد و تهى كيسه و ورشكست دهند و شود آدمى رستگار شويد و در انديشه و عقل و هوش شويد و در انديشه و عقل و هوش