ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 72
نمايش فراداده

حكمت 251


  • همانا كه با بيوفايان، وفا جفا كردن با خداوندگار جفا... با بدان و جفا پيشگان وفا... با خداوند جان آفرين بجان و دلست و بعزت قرين

  • هماهنگى و بذل مهر و صفا بدهر است و در گردش روزگار ستمكارگان و بدانديشگان بجان و دلست و بعزت قرين بجان و دلست و بعزت قرين

حكمت 253


  • بوقتى كه بر شخص پاك امام كه با شتم و ضرب و زيان و ضرار بر انبار و محدوده ى مسلمين بكشتند و بردند و تاراجشان على آمد از شهر كوفه برون كه تا... بر ديار نخيله، رسيد گروهى بدنبال و در خدمتش بگفتندش اى رهبر مومنين بجاى تو اين ناكسان را بجنگ جناب على آشكار و عيان قسم مى خورم بر خداوند پاك شمايان... مرا... از خود و كار خويش امين و كفايت كننده نئيد چسانم؟ ز بيگانه و ديگران گروه رعيت، اگر در زمن ز ظلم اميران و حكامشان در انداوه بودند و ترس و هراس هر آينه من با تمام وجود در آزار و ايذاء اين مردمم بآن ماند اندر زمين و زمان و ايشان، همه قائد و رهنما و من طاعى و فرد فرمان برم چو گفتار شخص شخيص امام دو مرد دليرى، ز ياران او جلو آمدند و يكى شان، چنين مرا سلطه و قدرتى، در روال مگر بر خود و دادرم يا على هر آينه ما را در اين سرزمين كه خواهى، نما امر، فرمان بده كه تا آنكه انجام و سامان دهيم بپاسخ بر آمد جناب امام كجا؟ آنچه من خواهمش، كارساز شود از شما و رواى نياز

  • خبر آمد از مردم و شهر شام سپاه معاويه ى نابكار بشوريده اند و نموده كمين نمودند و از خانه اخراجشان بتنهائى و چشم و دل، جام خون نظر بر افق كرد و آهى كشيد رسيدند و در سايه ى رفعتش كه ما، بهر تاراندن مفسدين كفايت كنيم و گرفتار ننگ بگفتا بر آنمردم و كوفيان نگارنده ى ماه و خورشيد و خاك زيان عملكرد و رفتار خويش حفاظ و حمايت كننده نئيد كفايت گريد و حمايتگران در ايام پيشين و ماقبل من حكومتگران سيه نامشان گله مند و زار و پريشان حواس چنين روز و در زير چرخ كبود كنم شكوه و زير بار غمم كه من پيرو تابعم، بى امان اميران قومند و فرمانروا و آنان اميرند و تاج سرم بر آنمردم و انجمن، شد تمام هماهنگ و همعهد و پيمان او بگفت و ز لحنش، بپا شد، طنين نباشد برزمندگانى و مال وصى رسول و خدا را ولى بهر جا و سمت و يسار و يمين بدلهايمان، نور ايمان بده چراغى پى فتح و نصرت، نهيم چنين گفت و زد نقش مهر تمام شود از شما و رواى نياز شود از شما و رواى نياز