ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 76
نمايش فراداده

حكمت 264


  • چو پايم در اين لغزش و گيرو دار گروهى قوانين پس مانده را دگرگونه ميسازم و مردمان دل آسوده گردند و اندر امان

  • مصون ماند و مستحكم و استوار موازين مشكوك و ناخوانده را دل آسوده گردند و اندر امان دل آسوده گردند و اندر امان

حكمت 265


  • همانا كه با اعتقاد و زين كه ذات جليل خداوندگار اگر چه فزون، كارى و چاره جو سراپا توان است و جهد و تلاش تواناى در مكر و ريب و فريب زياده از آنچه كه از بهر او در علم الهى و در سرنوشت نشد، سد مابين آنكس، كه او و زان چه كه بايد بر او در جهان كه بهرش بتقدير و امر حكيم شناساى بر اين گهر گنج راز و آنكس، كه ميگيرد آنرا بكار بانگيزه ى سود و آسايشش هر آينه از بهترين مردمان كسى كه در آن، وهم و شك و گمان بپوشد از آن چشم و گردد بدور بانگيزه ى درد و اندوه و رنج زيان برترين گروه و كسان بسا آن كسيكه بنعمت رسيد بانگيزه ى بهره ى بيدريغ شود اندك اندك بويل عذاب بسا آنكسيكه گرفتار درد بانگيزه ى رنجش، احسان، بر او پس... اى تو... نيوشنده ى اين سخن فراوان و افزون، سپاسه گزار بپرهيز و بر آزت اندك شتاب بايست، در بر آنچه از روزيت رسيد و شده قوت و پيروزيت

  • بدانيد و باور كنيد و يقين نكرده پى بنده اى برقرار بكار است و در خواهش و پرس و جو برازنده و نابغه، در معاش بفكر است و تا زنده ى در اريب مقدر شد و نان و آب سبو نمى گرددش صيد و محصول كشت ضعيف است و كم چاره و رنگ و رو رسد روزى و گيردش در دهان رقم گشت و حكم قضايش، اديم بگيتى و دنيا و دهر مجاز كند مرغ فخر و شرف را شكار براندازى خسر و فرسايشش در آفاق دهر است و سير زمان كند در جهان و سراى غمان ز گنجينه ى راز و درياى نور گرفتارى و بند و سجن و شكنج بهر دو جهان است و جزو خسان فروغ كرامت برويش دميد كه بارد بفرقش چو باران ميغ برو پيش و نزديك بند عقاب پريش است و رخساره رنجور و زرد شد و در مزاياى بخشش، فرو بشر... اى بنى آدم و مرد و زن بجان باشد و در عزت و افتخار مكن از پى سرنوشتت، عتاب رسيد و شده قوت و پيروزيت رسيد و شده قوت و پيروزيت

حكمت 266


  • اگر عاقلانيد و داننده ايد خردمندى و عقلتان را، بكار يقين احق را بسنگ محك اگر شخص دانا و دانش وريد هر آينه از بهر كار و عمل هر آنگه كه در گلشن باوريد بجنبيد و گام خرد را بپيش پى آن سرا، توشه و خرمنى تهيه كنيد و دژ و مامنى

  • بمكتوب دل، مرد خواننده ايد مسازيد همتاى جهل و ضرار بسنجش مياريد و ترديد و شك حكيميد و مرد خرد پروريد بكوشيد و بر آن نيايد خلل بعلم و يقين، حاكم و داوريد گذاريد و با سرعت و سعى بيش تهيه كنيد و دژ و مامنى تهيه كنيد و دژ و مامنى