ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 77
نمايش فراداده

حكمت 267


  • طمع، بر سر آب پاك و زلال شره، بر كسى، رخصت بازگشت بود ضامنى كه بدون وفا بسا تشنه و مرد نوشنده اى به پيش از زمانى كز آب روان گلوگير و آشفته حال و پريش هر اندازه ارج و بزرگى و قدر شود رغبت و ميل كسبش، فزون غم و رنج فقدان آن، بيكران اميد فزاينده و آرزو بچشمان بينائى و عقل و هوش و روزى و بهره، شتابان بپيش كسى را كه سويش نگردد روان نباشد پى كسب و كارش دوان

  • كشد آدمى را و آرد زوال نبخشد بجاه و مكان نشست بكار است و بى بهره و بيصفا به رفع عطش شخص كوشنده اى شود سير و شاداب و شادان روان شود خسته جان و دل آزار و ريش ز چيزى كه بر آن ز اعماق صدر ز اندازه و حد و وصفش، برون شود بر هواخواه و بار گران و زان رغبت و خواهش و گفتگو زند تير كورى و سيلى بگوش همى آيد و ميكشد سوى خويش نباشد پى كسب و كارش دوان نباشد پى كسب و كارش دوان

حكمت 268


  • الهى... بدرگاه پاكت پناه از اينكه بچشمان خلق ديار بنيكى و جان و دلم، در جهان بنزد تو چركين و زشت و پلشت بنحوى كه خود را بر مردمان بنقش دوروئى و مكر و ريا برى از نكوئى و شرم و حيا

  • برم در شب و روز و عصر و پگاه كند ظاهرم جلوه ى آشكار به آنچه كه ميدارمش در نهان به راه و روش باشد و سير و گشت كنم حفظ و در زمره ى خادمان برى از نكوئى و شرم و حيا برى از نكوئى و شرم و حيا