ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 83
نمايش فراداده


  • و آن دشمنانت، بتو، دشمنند بدل، يار و همكار بدخواه تو بجانند و سدى، سر راه تو

  • براى رفيق تو اهريمنند بجانند و سدى، سر راه تو بجانند و سدى، سر راه تو

حكمت 288


  • امام، بر كسى، ديده افكند و ديد پى آنكه بر دشمن خود، شكنج بجان خود آسيب و رنج و زيان بگفتش، تو چون آنكسى، در روال كه بر خود كند نيزه اى را فرو كشد، تا كسيكه بود پشت او

  • كه از بهر خود، درد و غم ميخريد رساند بماتم سراى، سپنج بلا مى رساند و گزند عيان بكارى و خواهان وزر و وبال كشد، تا كسيكه بود پشت او كشد، تا كسيكه بود پشت او

حكمت 289


  • چه بى حد و اندازه اندرز و پند پذيرندگانش، چه كسر و كمند در آغوش اندوه و رنج و غمند

  • و فور است و گنجينه ى سودمند در آغوش اندوه و رنج و غمند در آغوش اندوه و رنج و غمند

حكمت 290


  • هر آن كس كه در كينه و دشمنى نموده پلشتى و وزر و گناه كسيكه كند در عمل كوتهى شود فرد مظلوم و بيحال و زار كسيكه نمايد نزاع و ستيز نباشد توانش كه پرهيزگار بسعى و عمل باشد و رستگار

  • كند پافشارى و اهريمنى كمر بسته بر جرم و گم كرده راه فتد در وبال و چه ى گمرهى پريشان و مفلوك و خوار و نزار شود در جدال و فرار و گريز بسعى و عمل باشد و رستگار بسعى و عمل باشد و رستگار

حكمت 291


  • گناهى، مرا، شرمسار و پريش كه جستم، پس از ارتكابش، مجال گزارم دو ركعت نماز و نياز و از ذات حق، با دل و جان و لب كنم رستگارى خود را طلب

  • نكرده ملول و گرفتار خويش به اندازه ايكه به تسكين حال به درگاه بخشنده ى چاره ساز كنم رستگارى خود را طلب كنم رستگارى خود را طلب