ترجمه منظوم نهج البلاغه

حمید قاضی خاکیاسری

نسخه متنی -صفحه : 135/ 100
نمايش فراداده

حكمت 351


  • الا... اى اسيران اميال نفس باستيد و آزاده گرديد و مرد كه دلبند دار فنا را بدل مگر غرش سخت دندان غم خروش گرفتارى و آه و داد هلا.... مردمان، خود، بانفاستان ادب پيشه سازيد و تاديبشان و از جرات و سركشيهايشان بواپس كشيد و بدام و كمند بگيريدشان در زمانه به بند

  • حريصان در بند و زنجير حبس رها از كمند غم و رنج و درد نترساند و زان نسازد بهل نهيب بلازاى رنج و الم فغان بر سر بستر زنده ياد به سير و نشست و در اجلاستان نمائيد و پيگرد و تعقيبشان بعادات زشت و خوشيهايشان بگيريدشان در زمانه به بند بگيريدشان در زمانه به بند

حكمت 352


  • نبايد كه حدس بد و ناپسند بحرفى كه آن از دهان كسى برون آيد از بينش و وارسى

  • زنى و ببارى غبار گزند برون آيد از بينش و وارسى برون آيد از بينش و وارسى