پرسش ها و پاسخ ها

محمدتقی مصباح یزدی

نسخه متنی -صفحه : 124/ 7
نمايش فراداده

حكومت اسلامي در عصر غيبت

درباره حكومت در زمان غيبت معصوم بايد گفت:

از آنجا كه در نظر اهل تسنن زمان حضور امام معصوم(عليه السلام) با زمان غيبت تفاوتي ندارد ـ زيرا آنها امامت بعد از پيامبر را آن گونه كه در شيعه مطرح است قبول ندارند ـ مشروعيت حكومت با رأي مردم است;

يعني سنّيها معتقدند با رأي مستقيم مسلمانان يا تعيين خليفه قبلي و يا با نظر شوراي حلّ و عقد حكومت يك شخص مشروعيت مييابد. فقهاي شيعه ـ به جز معدودي از فقهاي معاصر ـ بر اين باورند كه در زمان غيبت، «فقيه» حق حاكميت دارد و حكومت از سوي خدا به وسيله امامان معصوم(عليهم السلام) به فقها واگذار شده است. پس در زمان غيبت ـ مشروعيت حكومت از سوي خداست نه از سوي آراي مردم. نقش مردم در زمان غيبت فقط عينيت بخشيدن به حكومت است، نه مشروعيت بخشيدن به آن.

برخي خواسته اند نقش مردم در حكومت اسلامي ـ در زمان غيبت ـ را پررنگ تر كنند; از اين رو گفته اند آنچه از سوي خدا توسط امامان معصوم (عليهم السلام)به فقها واگذار شده، ولايت عامه است; يعني نصب فقها همانند نصب معصومان براي حكومت و ولايت نيست، زيرا نصب امامان به گونه اي خاص و معيّن بوده است فقها به عنوان كلي به ولايت منصوب شده اند و براي معيّن شدن يك فقيه و واگذاري حكومت و ولايت به او بايد از آراي مردم كمك گرفت; پس اصل مشروعيت از خداست، ولي تعيين فقيه براي حاكميت به دست مردم است. اين نقش افزون بر نقشي است كه مردم در عينيت بخشيدن به حكومت فقيه دارند.

در مقام نقد و بررسي اين نظريه بايد گفت: يا مقصود گوينده اين است كه در زمان غيبت حكومت فقيه مشروعيتي تلفيقي دارد; بدين معنا كه مشروعيت ولايت فقيه به نصب الهي و نيز رأي مردم است; و به تعبير ديگر: رأي مردم همراه با نصب الهي جزء تعيين كننده براي مشروعيت حكومت فقيه است، و يا اينكه مقصود اين است كه عامل اصلي مشروعيت حكومت فقيه در زمان غيبت، نصب الهي است، ولي خداوند شرط كرده است تا آراي مردم نباشد فقيه حق حاكميت ندارد; يعني رأي مردم شرط مشروعيت حكومت فقيه است نه جزء دخيل در آن.

به هر صورت كه بخواهيم نظر مردم را در مشروعيت دخالت بدهيم، با اين اشكال مواجه ميشويم كه آيا حاكميت حق مردم بود تا به كسي واگذار كنند؟ پيشتر گفتيم حاكميت فقط حق خداست، و امامان معصوم از سوي خدا حق حاكميت بر مردم يافته اند.اگر نظر مردم در مشروعيت حكومت دخالت داشته باشد، بايد هر زمان كه مردم نخواستند فقيه حاكم باشد، حكومت او نامشروع باشد، ولي گفتيم كه فقيه در زمان غيبت حق ولايت دارد اين حق با موافقت مردم تحقق عيني مييابد.افزون بر اين، لازم ميآيد كه در صورت عدم موافقت مردم، جامعه اسلامي بدون حكومت مشروع باشد.

5 - اگر مشروعيت حاكم اسلامي منوط به آراي مردم نيست، انتخابات چرا؟

شايسته است ابتدا به چند نظريه اشاره كنيم كه معتقدند آراي مردم بايد در حكومت ديني نقش داشته باشد.

1. برخي ميگويند: حكومت يا «ليبرالي» است و توسط آراي مردم مشروعيت پيدا ميكند، و يا «فاشيستي» است و در آن مردم هيچ دخالتي ندارند. در نظام اسلامي بايد آراي مردم را معتبر بدانيم، تا انگ فاشيستي به نظام زده نشود.

2. معدودي از فقهاي معاصر شيعه به عنوان احتمال گفته اند: در زمان غيبت معصوم، مشروعيت حكومت منوط به آراي مردم است.

3. برخي معتقدند: چون از طرف خدا براي حكومت ـ در زمان غيبت ـ حكمي صادر نشده و امر و نهياي به ما نرسيده است، يعني امر حكومت در عصر غيبت مسكوت مانده است، پس اين امر به مردم واگذار شده و آنان بايد به حاكميت شخص و يا اشخاصي نظر بدهند، يعني نظر و رأي مردم نقش تعيين كننده در مشروعيت نظام دارد.

4. گروهي ميگويند: چون توسط خدا به كسي حق حاكميت اعطا نشده است، خود مردم بايد تصميم بگيرند زيرا مردم بر جان و مال خويش مسلط هستند (الناس مسلطون علي اموالهم و انفسهم): مردم حاكميت را ـ كه حق آنان است ـ به شخصي واگذار ميكنند و يا او را وكيل خود ميگردانند. ـ تفاوت «توكيل» با «تفويض» اين است كه در اوّلي حق تجديد نظر داريم، ولي در تفويض نميتوانيم از رأي خود برگرديم، ـ پس مشروعيت حاكميت در هر دو صورت، به آراي مردم است.

در نقد نظريه نخست بايد گفت: به چه دليل حكومت بايد در دو شكل ياد شده منحصر باشد؟!