پیشینه نظریه ولایت فقیه

مصطفی جعفرپیشه فرد

نسخه متنی -صفحه : 123/ 105
نمايش فراداده

قسمت سوم از ميرزاى نايينى تا دوره معاصر

1 .محقّق نايينى (1277 - 1355 ه.ق)

علّامه ميرزا حسين نايينى(ره)، فقيه و نظريه‏پرداز اصولِ سياسى شيعه، از شاگردان ميرزاى شيرازى و سيدمحمد فشاركى اصفهانى است.(1) وى، مانند شيخ‏مرتضى انصارى، متهم است كه ولايت فقيه را مردود خوانده و آن را بى‏اساس دانسته است و به‏جاى آن‏كه از اركان ولايت انتصابى فقيه پشتيبانى كند، نظريه ديگرى را به‏نام «دولت مشروطه سلطنتى» در كتاب تنبيه الأُمّة و تنزيه الملّة ابداع كرده است.(2) در زير، به‏بررسى بازتاب ولايت فقيه در انديشه مرحوم نايينى مى‏نشينيم تا سستى اين ادعا معلوم گردد.

جناب نايينى در نخستين گام، ثبوت منصب قضا و افتاء و توابع و پيامدهاى قضا مانند زندان و نيز تصرف در پاره‏اى از امور حسبيه را بى‏اشكال مى‏داند.(3) در مرحله بعدى، بحث را به‏ولايت عامّه فقيه اختصاص مى‏دهد. منظور از ولايت عامّه فقيه، اثبات اختيارات و ولايتى است كه مالك اشتر و قيس‏بن‏سعدبن‏عباده و محمد بن‏ابى‏بكر و ديگر نوّاب خاصّ دارا بوده‏اند.

در پى بررسى ادلّه مختلف، در پاسخ از اين پرسش كه «آيا ولايت عامّه، براى فقيه ثابت است يا نه؟» جناب نايينى، دلالت مقبوله عمربن‏حنظله را برولايت عامّه فقيه، طبق تقرير مرحوم خوانسارى و تقرير مرحوم شيخ‏محمدتقى آملى، پذيرفته است.

در تقرير مرحوم خوانسارى، ضمن اشاره به‏واژه «حاكم» در مقبوله مى‏گويد:

«فإنَّ الحاكم هو الذي يحكم بين الناس بالسيف و السوط و ليس ذالك شأن القاضي.» در اين بيان، مرحوم نايينى ميان «حاكم» و قاضى تفاوت مى‏بيند و حاكم را فردى تفسير مى‏كند كه با شمشير و قدرت نظامى، در ميان مردم حكومت مى‏كند.

در تقرير مرحوم خوانسارى، ذيل اين بحث، حاشيه‏اى وجود دارد كه در آن حاشيه، مطلب فوق را مردود و واژه «حاكم» را منحصر در قضا و توابع آن و امور حسبيه مى‏بيند.(4) در تقرير مرحوم آملى، مطلب متن، تأييد شده است.

در تقرير مرحوم آملى، بهترين مستمسك ولايت عامّه فقيه را مقبوله معرفى مى‏كند و مى‏گويد: «حاكم» كسى است كه متصدى وظايف مربوط به‏واليان است.(5) بنابراين، در نهايى‏ترين نظريه (لااقل طبق يك تقرير) كه در درس خارج و محفل كاملاًعلمى و تحقيقى ارائه شده است، ثبوت ولايت انتصابى عامّه فقيه در ديدگاه محقّق‏نايينى،پذيرفته شده است و اين محقّق را مخالف ولايت فقيه معرفى كردن، واهى و اتهامى بيش نيست.

انديشه سياسى نايينى در «تنبيه الأمّة»

آن‏چه گذشت، به‏آخرين نظريات محقّق نايينى(ره)، با استفاده از موشكافانه‏ترين آراى وى در تقرير درس خارج و در دوره‏هاى كمال علمى‏اش و پس‏از انتشار كتاب تنبيه‏الأُمّة و تنزيه‏الملّة مربوط بود.

مرحوم نايينى، تاريخ تأليف و فراغت از نوشتن تنبيه‏الأمّه را 1327ق ذكر مى‏كند.(6) باتوجه به‏آن‏كه تولد وى را 1277 و وفاتش را 1355 ذكر مى‏كنند، تنبيه‏الأمّه در سن پنجاه سالگىِ وى تأليف شده و پس‏از آن، حدود بيست و هشت سال عمر بابركت داشته كه آن را وقف تحقيقات عميق فقهى - اصولى كرده است.

محقّق نايينى، در كتاب تنبيه‏الأمّه سلطنت مشروعه را تنها راه نجات كشور ايران از استبداد مطلق معرفى مى‏كند و براين اساس، به‏دفاع سرسختانه از آن قيام كرده و به‏تبيين مبانى فقهى - سياسى مشروطيت و دفع اشكالات و شبهات فقهى وارد برآن مى‏پردازد، امّا بحث مهم، آن است كه آيا نايينى در طول عمر خويش، درباره حاكميت سياسى، دو نظريه در عرض هم ابراز كرده است؛ يعنى، در برهه‏اى، به‏سلطنت مشروعه دل بسته و در برهه‏اى ديگر، تبادل نظر براى او رخ كرده است يا آن‏كه نظريه سلطنت مشروطه، نظريه‏اى در طول نظريه ولايت انتصابى فقيه، و به‏عنوان يك راه عملى براى خروج ازبن‏بست استبداد و سلوك برطبق مصالح عامّه و ضرورات اجتماعى بوده است؟ آيا نظريه و تئورى نايينى از دولت و تشكيل حكومت و دفاع وى از طرح مشروطه سلطنتى، نظريه‏اى واقعى بوده است يا آن‏كه وى از روى ناچارى و به‏عنوان اضطرار و براساس ملاحظه مقتضيات زمان و مكان، در تقويت طرح مشروطه گام زده است؟ آيا در انديشه سياسى ميرزاى نايينى، اصول مشروطه سلطنتى، اصول دايمى و به‏عنوان يك نظريه براى حاكميّت سياسى عصر غيبت ابراز شده است يا آن‏كه وى به‏عنوان دفع افسد به‏فاسد و براى عبور از بحران استبداد مطلق، تنها براى زمان و مكان خاصى، در برهه‏اى از ايام، به‏دفاع از اصول مشروطيت سلطنتى برخاسته است؟».

پاسخ اين پرسش، سهمى وافر در نيل به‏عمق انديشه فقهى - سياسى اين عالم فرهيخته دارد. برخى، براى تزلزل در اركان ولايت فقيه جامع‏الشرائط و سست كردن پايه‏هاى استوار آن، از يك سو، در صدد القاى