كسى كه شرايط را داراست، نيابت دارد و نيابت او براى اجراى احكام، متوقف برهيچ شرطى ديگر، مانند منصوب شدن ازطرف ظالم يا انتخاب شدن از سوى مردم نمىباشد. نصب ازطرف ظالم موجب مشروعيّت تنفيذ او نيست.
نكته درخور توجه در عبارت بالا، استفاده از واژه «ولايت» است. برخلاف اين گمان كه برخى ولايت را قيموميّت تفسير و آنرا ملازم با محجوريّت مىشمرند، بايد گفت: ولايت فقهى، هيچ تلازمى با قيمومت و محجوريت ندارد. ولايت، همان تدبير و سرپرستى است كه در فراز برگزيده بالا «ابىالصلاح حلبى» بهكار مىبرد.
5 .مردم، موظفند كه دست بيعت بهفقيه جامعالشرائط دهند و از او اطاعت كنند. يك وظيفه دوسويه و تكليف دو طرفه، براى بهولايت رسيدن شخصيت حقوقى و عنوان و جهت فقاهت جامعالشرائط وجود دارد. هم شخصيت حقيقى فقيه جامعالشرائط بايد اين سِمَت را بهدست گيرد و ولايت را قبول كند و هم مردم بايد بهاو كمك كنند و خود را در اختيار او گذارند. اين شخصيت حقوقى فقيه است كه شرايط لازم براى نيابت را داراست. اگرچه ظالم متغلّب بهاو سِمَتى ندهد، حقّ تصدّى اين سمت از اوست و در هر حال بايد بهاين وظيفه عمل كند. انتخاب و بيعت مردم، زمينه لازم را براى فقيه فراهم مىكند كه حكم اللَّه را جارى كند. مردم، تنها، در منازعات بهاو مراجعه نمىكنند، بلكه در اجراى تمامى احكام، او، مرجع و ملجأ است. مردم، بايد حقوق واجبه اموال خويش؛ انفال، خمس و ... را بهاو بسپارند، تا او در كار تدبير و اداره، بسط يد داشته باشد و بهحكم نيابت از ولى عصر(ع) انجام وظيفه كند:
«و إخوانه (الفقيه الجامع للشرائط) مأمورون بالتحاكم و حمل حقوق الأموال إليه و التمكين من أنفسهم لحدٍّ أوْ تأديب تعيّن عليهم. لا يحلّ لهم الرغبة عنه و لا الخروج عن حكمه. و أهل الباطل محجوجون بوجود مَنْ هذه صفته مكلّفون لرجوع إليه و إنْ جهلوا حقّه، لتمكّنهم من العلم؛ لكون ذالك حكم اللَّه سبحانه و تعالى، الذي تعبّد (يعتّد - خ) بقوله و حظر خلافه.»(29) نه تنها شيعيان، بلكه غير شيعيان نيز بايد بهاو رغبت كنند و ولايت او را بپذيرند.
فقيهى كه بسط يد پيدا نمود و بهعنوان امر بهمعروف و نهى از منكر و نيابت از امام زمان(ع)، تنفيذ احكام كرد و ثروت عظيم منصب ولايت را بهمصارفش رساند، اين كار را بهعنوان امور حسبيه انجام نمىدهد، يا بهنيابت و وكالت از شهروندان عهدهدار اين مسؤوليت نمىشود، او ولىّ منصوب و مأهول براى اين كار است و با نيابت از ولى امر(ع) چنين ولايتىدارد.
مردم در عصر غيبت چه كسى را نبايد ولىّ شرعى خويش قرار دهند؟ وظيفه مردم در عصر غيبت چيست؟
1 .بهغير شيعه رجوع نكنند.
2 .بهشيعيان بىصلاحيت و فاقد شرايط فقاهت و عدالت و غيره رجوع نكنند.
3 .واجب است بهفقيهان جامعالشرئط يعنى بهعنوان و جهت فقاهت رجوع كنند، حكم از او بخواهند، اجراى حدود و تعزيرات را بهاو واگذار كنند، و حقوق واجب مالى را بهاو بپردازند. فقيه جامعالشرائط اگر يك نفر بود، بههمان يك نفر رجوع مىكنند و اگر چندين نفر بودند، مردم يكى از آنها را بهعنوان تخيير عقلى برمىگزينند. اقبال و رأى مردم شرط تكوينى اجراى ولايت و شرط كارآمدى است، شرط مشروعيّت نيست.
4 .خود فقيه جامعالشرائط هم موظف بهپذيرش و تصدّى اين ولايت است، و حقّ سرپيچى از آنراندارد.
ابىالصلاح حلبى(ره)، در مقايسه با شيخمفيد(ره)، شرايط ولايت فقيه را با دقت و بسط بيشتر توضيح مىدهد. شرايط ولايت نزد او عبارت است از:
1 .علم بهاحكام؛ ولىّ متصدّى ولايت، نبايد جاهل بهاحكام باشد. علم تقليدى، در حقيقت، جهل بهحكم است. فقاهت هم بايد مطلق باشد؛ چون، بايد در مجموعه مقررات دينى، نه فقط در بخشى از آن، توانايى استنباط را دارا باشد. اعلميّت، شرط تصدّى نيست.
2 .تمكّن از تنفيذ حقّ؛ درصورتىكه فقيه بتواند حكماللَّه را تنفيذ كند، بايد متصدّىشود.
3 .اجتماع عقل و رأى؛ چون بدون عقل و رأىِ لازم، حكم صحيح، ناميسور است.