پیشینه نظریه ولایت فقیه

مصطفی جعفرپیشه فرد

نسخه متنی -صفحه : 123/ 79
نمايش فراداده

هجرت مرحوم وحيد بهبهانى به‏كربلا و احتجاجات عميق و خردمندانه وى با تفكّر اخبارى‏گرى، موجب شد، بساط ايشان از حوزه‏هاى فقاهت ايران و عراق برچيده شود، و تنها بقايايى از اين افكار در بحرين و جنوب عربستان باقى بماند. شيخ‏يوسف بحرانى، سال 1186ق وفات كرد و وحيد بهبهانى براو نماز گذارد.

شيخ‏يوسف بحرانى، از جهت فتاواى غريب و نادر، شهرت دارد.

يكى از نظريه‏هاى غريب او را بايد نظريه‏اش در ولايت امور حسبيه دانست.(63) از نظر او، دليلى براختصاص ولايت براموال غُيّب و قُصّر و مانند آن به‏امام معصوم(ع) يا فقيه جامع‏الشرائط، وجود ندارد. ولايت امور حسبيه، مربوط به‏تمامى مؤمنان است:

«فليس في الأخبار ما يدلّ على اختصاصه (ولايت برطفل و غايب و مانند آن) بالإمام أوْ الفقيه الجامع للشرائط.» شيخ‏يوسف بحرانى، نخستين عالم شيعه از زمان شيخ‏مفيد به‏بعد است كه صريحاً، به‏چالش با نظريه ولايت فقيه، پرداخته است. وى، از كسانى است كه در كتاب الدرر النجفية، به‏طور مفصّل، به‏مقبوله عمربن‏حنظله و برخى ديگر از ادلّه ولايت فقه مانند مشهوره ابى‏خديجه و توقيع شريف و روايت «اللهم ارحم خلفائي» مى‏پردازد. اگرچه او، از اين روايات، نيابت را، حتّى نسبت به‏حال حضور هم استفاده مى‏كند، ولى حدّاكثرِ دلالت آن‏ها را بردو موضوع مى‏داند: يكى نيابت در رفع مرافعه و خصومات و يكى نيابت در افتاء. او، نيابت در امور حسبيه يا نيابت در پرداخت سهم امام(ع) را نمى‏پذيرد، اگرچه معتقد است كه اين فتوا، خلاف نظريه اصحاب است.

دوره‏اى كه تفكّر اخباريّه، انديشه رايج حوزه‏ها بود، عالمانى را مى‏يابيم كه در مسلك اخباريه داخل نشدند و به‏حمايت از اجتهاد، همت گذاشتند، فقيهان بزرگى مانند سلطان العلماء (متوفاى 1064ق) و حسين خوانسارى (متوفاى 1098ق) و آقاجمال خوانسارى (متوفاى 1125ق) و فاضل هندى (1062 - 1137) و محمدباقر سبزوارى (1018 - 1090).(64) جناب سبزوارى، نويسنده كتاب‏هاى مهمى مانند كفاية الأحكام، و ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد است.

روضة الأنوار عبّاسى از كتاب‏هايى است كه او، در اخلاق و شيوه كشوردارى نگاشته است.

وى به‏وجوب نماز جمعه و جواز اقامه حدود به‏دست فقيهان، فتوا داده است، به‏علاوه، تقسيم زكات و خمس را نيز از شؤون فقها مى‏داند.(65)

قسمت سوم حيات مجدّد اجتهاد

1 .وحيد بهبهانى (1118 - 1205 ه.ق)

زمانى كه مى‏رفت تا ميراث هزارساله فقاهت شيعه، در تندباد جمود و تحجّر اخباريّه، به‏نابودى گرايد و بشريّت از درياى بيكران معارف اهل‏بيت(ع) در اثر اين جمود، بى‏نصيب بماند، شخصيتى خردمند و باعظمت، سر برافراخت و يك تنه، در برابرطوفان سهمگين اخباريّه ايستاد و اجتهاد و فقاهت را به‏مسير اصلى خود بازگردانيد. اين مرد بزرگ، جناب محمدباقر بهبهانى معروف به‏وحيد بهبهانى بود. او، در اصفهان، به‏دنيا آمد و در حوزه عظيم آن - كه به‏بزرگ‏ترين حوزه فقاهت شيعه در عصر صفويه تبديل شده بود - تربيت شد. آن گاه به‏كربلا هجرت كرد و با براهين قاطع و بيان نافذ خويش، به‏مبارزه همه‏جانبه با اخبارى‏گرى دست زد.

شكست دادن اخباريّه، از يك سو، و تربيت شاگردان و فقيهانى برجسته، از سوى ديگر، سبب شد تا او را «استادالكل» بخوانند.

بى‏ترديد، وحيد بهبهانى، از نادر فقيهانى است كه انديشه فقهى شيعه را به‏چرخش درآورده و آن را به‏دور جديدى از تجربه‏و توسعه وارد كرده است.

آثار افكار و انديشه‏هاى بلند او، تا زمان معاصر، امتداد دارد.(66)

بازتاب ولايت فقيه در ميراث فقهى وحيد بهبهانى

الفوائد الحائرية، ميراث مكتوب فقيه احياكننده، وحيد بهبهانى است. اين كتاب، از دو بخش مجزّا، الفوائد القديمة، و الفوائد الجديدة، تشكيل شده است. در بخش الفوائد القديمة، فائده سى و ششم، به‏شكل كاملاً شيوا و متقن، به‏بازگويى شرايط اجتهاد مى‏پردازد.(67)