هجرت مرحوم وحيد بهبهانى بهكربلا و احتجاجات عميق و خردمندانه وى با تفكّر اخبارىگرى، موجب شد، بساط ايشان از حوزههاى فقاهت ايران و عراق برچيده شود، و تنها بقايايى از اين افكار در بحرين و جنوب عربستان باقى بماند. شيخيوسف بحرانى، سال 1186ق وفات كرد و وحيد بهبهانى براو نماز گذارد.
شيخيوسف بحرانى، از جهت فتاواى غريب و نادر، شهرت دارد.
يكى از نظريههاى غريب او را بايد نظريهاش در ولايت امور حسبيه دانست.(63) از نظر او، دليلى براختصاص ولايت براموال غُيّب و قُصّر و مانند آن بهامام معصوم(ع) يا فقيه جامعالشرائط، وجود ندارد. ولايت امور حسبيه، مربوط بهتمامى مؤمنان است:
«فليس في الأخبار ما يدلّ على اختصاصه (ولايت برطفل و غايب و مانند آن) بالإمام أوْ الفقيه الجامع للشرائط.» شيخيوسف بحرانى، نخستين عالم شيعه از زمان شيخمفيد بهبعد است كه صريحاً، بهچالش با نظريه ولايت فقيه، پرداخته است. وى، از كسانى است كه در كتاب الدرر النجفية، بهطور مفصّل، بهمقبوله عمربنحنظله و برخى ديگر از ادلّه ولايت فقه مانند مشهوره ابىخديجه و توقيع شريف و روايت «اللهم ارحم خلفائي» مىپردازد. اگرچه او، از اين روايات، نيابت را، حتّى نسبت بهحال حضور هم استفاده مىكند، ولى حدّاكثرِ دلالت آنها را بردو موضوع مىداند: يكى نيابت در رفع مرافعه و خصومات و يكى نيابت در افتاء. او، نيابت در امور حسبيه يا نيابت در پرداخت سهم امام(ع) را نمىپذيرد، اگرچه معتقد است كه اين فتوا، خلاف نظريه اصحاب است.
دورهاى كه تفكّر اخباريّه، انديشه رايج حوزهها بود، عالمانى را مىيابيم كه در مسلك اخباريه داخل نشدند و بهحمايت از اجتهاد، همت گذاشتند، فقيهان بزرگى مانند سلطان العلماء (متوفاى 1064ق) و حسين خوانسارى (متوفاى 1098ق) و آقاجمال خوانسارى (متوفاى 1125ق) و فاضل هندى (1062 - 1137) و محمدباقر سبزوارى (1018 - 1090).(64) جناب سبزوارى، نويسنده كتابهاى مهمى مانند كفاية الأحكام، و ذخيرة المعاد في شرح الإرشاد است.
روضة الأنوار عبّاسى از كتابهايى است كه او، در اخلاق و شيوه كشوردارى نگاشته است.
وى بهوجوب نماز جمعه و جواز اقامه حدود بهدست فقيهان، فتوا داده است، بهعلاوه، تقسيم زكات و خمس را نيز از شؤون فقها مىداند.(65)
زمانى كه مىرفت تا ميراث هزارساله فقاهت شيعه، در تندباد جمود و تحجّر اخباريّه، بهنابودى گرايد و بشريّت از درياى بيكران معارف اهلبيت(ع) در اثر اين جمود، بىنصيب بماند، شخصيتى خردمند و باعظمت، سر برافراخت و يك تنه، در برابرطوفان سهمگين اخباريّه ايستاد و اجتهاد و فقاهت را بهمسير اصلى خود بازگردانيد. اين مرد بزرگ، جناب محمدباقر بهبهانى معروف بهوحيد بهبهانى بود. او، در اصفهان، بهدنيا آمد و در حوزه عظيم آن - كه بهبزرگترين حوزه فقاهت شيعه در عصر صفويه تبديل شده بود - تربيت شد. آن گاه بهكربلا هجرت كرد و با براهين قاطع و بيان نافذ خويش، بهمبارزه همهجانبه با اخبارىگرى دست زد.
شكست دادن اخباريّه، از يك سو، و تربيت شاگردان و فقيهانى برجسته، از سوى ديگر، سبب شد تا او را «استادالكل» بخوانند.
بىترديد، وحيد بهبهانى، از نادر فقيهانى است كه انديشه فقهى شيعه را بهچرخش درآورده و آن را بهدور جديدى از تجربهو توسعه وارد كرده است.
آثار افكار و انديشههاى بلند او، تا زمان معاصر، امتداد دارد.(66)
الفوائد الحائرية، ميراث مكتوب فقيه احياكننده، وحيد بهبهانى است. اين كتاب، از دو بخش مجزّا، الفوائد القديمة، و الفوائد الجديدة، تشكيل شده است. در بخش الفوائد القديمة، فائده سى و ششم، بهشكل كاملاً شيوا و متقن، بهبازگويى شرايط اجتهاد مىپردازد.(67)