پیشینه نظریه ولایت فقیه

مصطفی جعفرپیشه فرد

نسخه متنی -صفحه : 123/ 90
نمايش فراداده

قسمت دوم، نخست به‏ديدگاه شيخ‏انصارى از ولايت فقيه مى‏پردازد و سپس به‏طور فشرده، انديشه‏هاى تازه فاضل دربندى و حاج آقا رضا همدانى و سيدمحمد آل‏بحرالعلوم و آقا نجفى و سيد عبدالحسين لارى درباره ولايت فقيه بررسى مى‏شود.

قسمت سوم، بررسى انديشه سياسى نايينى و نقش او در مشروطيت است.

در پى بحث از انظار نايينى، به‏چهره‏هاى فقهى شاخص اين دوره مانند مامقامى و شيخ‏محمدحسين اصفهانى و آقا ضياء عراقى و آيةاللَّه بروجردى و سيدعبدالاعلى سبزوارى - كه حلقه اتصال فقيهان معاصر شمرده مى‏شوند - و بازتاب نظريه ولايت فقيه در ديدگه‏هاى ايشان، اشاره خواهد شد.

قسمت اوّل از محقّق نراقى تا صاحب جواهر

1 .محقّق نراقى (1185 - 1245 ه.ق)(1)

جناب ملّا احمد نراقى، فرزند جناب ملا مهدى نراقى است. او، علاوه برپدر خود، نزد فقيهان بزرگى مانند كاشف‏الغطاء و سيدمهدى بحرالعلوم و صاحب رياض تلمّذ كرد.

دوره حيات او، با سلطنت فتحعلى شاه قاجار و جنگ‏هاى طولانى و طاقت‏فرساى ايران و روس، مصادف است.

هنگامى كه فتحعلى‏شاه به‏قدرت رسيد، از جناب شيخ‏جعفر كاشف‏الغطاء، اجازه و نيابت در سلطنت را درخواست كرد. مرحوم كاشف‏الغطاء، با درك عميق و حسّاس موقعيت، به‏او اجازه داد و كتاب كشف‏الغطاء را براى او نگاشت. پس‏از كاشف‏الغطاء، توجه شاه به‏جناب ملّا احمد نراقى، به‏عنوان يكى از بزرگ‏ترين مراجع شيعه - كه مورد توجه محافل علمى فقهى، به‏ويژه داخل كشور بود و از موقعيت ممتازى در ميان عالمان و توده‏هاى مردم برخوردار بود - منعطف شد. جناب نراقى هم براى رعايت مصالح عاليه مملكت ايران، به‏عنوان تنها كشورى كه پيروى از عترت طاهره(ع) مذهبِ رسمى آن است و اكنون در دامن جنگى سخت و پر فشار قرار گرفته، جنگى كه مى‏رود تا شيرازه مملكت را از هم بپاشد، به‏اين التفات، پاسخ مثبت مى‏دهد و كتاب وسيلة النجاة را براى بيان حدود وظايف شرعى سلطان و اين كه آن را عملاً به‏كار گيرد و از آن پيروى كند، تدوين و به‏او اهدا مى‏كند.

در جريان جنگ با روسيه، پس‏از برخورد خشن و فشارهاى بى‏حدّ و حصر برسرزمين‏هاى اسلامى تحت اشغال، از سوى دولت متجاوز روسيه، جناب نراقى مانند سيّدمحمّد مجاهد، اعلانِ جهاد دفاعى عليه روس صادر فرمود و خودش نيز همراه گروهى از مؤمنان و مجاهدان، در جبهه‏هاى جنگ حضور به‏هم رسانيد.

بازتاب «ولايت فقيه» در ميراث فقهى محقق نراقى

مرحوم محقّق نراقى، مانند اسلاف صالح خويش، به‏ولايت انتصابى فقيه در عصر غيبت، معتقد است و برآن اصرار دارد. نيز، وى از جمله فقيهان مجدّد و مبتكرى است كه به‏طور منقّح، به‏موضوع ولايت فقيه، طى بحثى مستوفا و تازه مى‏پردازد. او، عائده 54 از كتاب گرانسنگ عوائدالأيّام، را با نام «في بيان ولاية الحاكم و ماله فيه الولايه» به‏بحث ولايت فقيه منحصر مى‏كند.(2) در اين عائده، نخست، به‏بيان چند مقدّمه، به‏عنوان اصول موضوعه ولايت فقيه مى‏پردازد. مفروغ عنه بودن «ولايت رسول اكرم(ص) و اولياى معصوم(ع) ازطرف خداوند» و «ولايت نداشتن كسى بركسى مگر به‏اذن الهى» از جمله اين اصول است. آن گاه مى‏گويد، مقصود از اين عائده، بيان ولايت فقيهان به‏عنوان حاكمان عصر غيبت، و نوّاب ائمه(ع) و بررسى اين كه «آيا دايره ولايت ايشان تا شعاع اختيارات ولايت ائمه(ع) توسعه و عموميت دارد يا نه؟» است.

آن‏چه جرقه اين بحث را براى نخستين بار در خاطر محقّق نراقى مشتعل كرده، چند چيزاست:

1 .در متون فقهى، مشاهده مى‏شود كه بسيارى از امور، احاله به‏حاكمِ زمان غيبت مى‏شود و توليت بسيارى از مسايل را به‏او مى‏سپارند، در حالى كه يا دليل اين احاله ذكر نمى‏شود و مبهم مى‏ماند و يا اگر دليلى ذكر مى‏شود، در ميزان صناعت فقهى، نامقبول و ناتمام است.

2 .با اين كه بحث ولايت فقيه، بسيار مهم و حياتى است، در بابى ويژه و به‏طور خاص، منضبط نيست و از ديدگاه مستقل به‏اين بحث، نظر افكنده نشده است.

3 .يكى از مشكلات اجتماعى زمان علّامه نراقى، آن است كه بسيارى از فضلا و طلّابى كه در خود، تا حدّى قدرت استنباط و ملكه اجتهاد مى‏يابند، ولى مع‏الأسف احتياط دينى آن‏ها اندك است، فوراً خود را در