توانايى دولت در تنظيم روابط و تدوين و اجراى قوانين ، جزو قدرت مثبت دولت به شمار مى آيـد. از اين جهت ، قدرت ، اغلب در روابط خارجى جنبه منفى و در امور داخلى جنبه مثبت به خود مى گيرد.(379)
4 ـ روانـى و ذهـنـى بـودن :
تـحـقق قدرت ، چنانچه گذشت ، به وجود رابطه تاءثيرگذارى و تاءثيرپذيرى حداقل دو طرف بستگى دارد. يكى از مواردى كه در بررسى اين پديده با اهميت تـلقـى شـده ايـن اسـت كـه تـصـورات و ذهـنيات در تحقق قدرت ، نقش مهمى دارد. اگر دولت يا فـردى در تـصـور و ذهـن ديـگران قدرتمند جلوه كند، براحتى تحت تاءثير آن قرار گرفته و تـسـليـم خـواسـتـه هـايـش مـى شـونـد. در واقـع ، نـفـوذ بـر اذهـان ، مـقـدّم بـر نـفـوذ بـه وسيله عوامل مادى است .(380)
5 ـ جـهـانـى بـودن :
در نـزد پـيـروان مـكـتـب سـياست قدرت ، قدرت يك پديده جهانى ، عمومى و همگانى است ؛ بدين معنا كه جهان ، آكنده از روابط بين اشيا، افراد، دولتها و سازمانهاست . در هـر رابـطه اى هم جلوه اى از قدرت وجود دارد، يعنى ، يك طرف خواهان برترى بر طرف ديگر جـهـت نيل به آرمانها و تقاضاهايش مى باشد. اين جمله معروف كه (همه در پى كسب قدرت هستند) يا (سياست تلاشى است براى كسب قدرت )، در واقع ، نشان دهنده واقعيت فوق است .
قـدرت مـلّى ، مـجـمـوعـه تـوانـايـيـهـاى يـك دولت در راسـتاى تحقق اهداف و منافع ملّى است . اين تـوانـايـيـهـا از عـنـاصـر و عـوامـل مـتـعـددى نـشـاءت مـى گـيـرد. بـرخـوردارى يـك كـشور از اين عـوامـل بـه هـر مـيـزان ، نـشـان دهنده ميزان قدرت آن كشور مى باشد. آنچه كه در زير به عنوان عوامل متشكّله قدرت ملّى مى آيد، و به صورت منفك و جداى از يكديگر بحث شده ، هرگز بيانگر آن نـيـسـت كـه در واقـعـيت و دنياى خارج نيز اين امور از يكديگر جدا هستند، بلكه مقوله بندى اين بـحـث ، تنها به منظور درك آسانتر و فهم بهتر موضوع انجام گرفته است و در دنياى واقع ، عـوامـل تـشـكـيـل دهـنـده قـدرت مـلّى ، كـامـلاً بـه هـم پـيـوسـتـه انـد و بـه صـورت متداخل و ممزوج يافت مى شوند.
تـحـليلگران سياست بين الملل آنگاه كه از عوامل قدرت ملّى سخن گفته اند، هر يك ، تعدادى از ايـن عـوامـل را شـنـاسـايـى و مـورد تـجـزيـه و تـحـليـل قـرار داده انـد. نـوع طبقه بندى و تعداد عـوامـل تـحـت هـر عنوان نيز متفاوت مى باشد؛ به طور خلاصه : وحدت نظرى در اين مورد مشاهده نـمـى شـود.(381) در ايـنـجـا سـعـى مـى شـود تـا ضـمـن طـرح كامل اين عوامل ، تحليلى نسبتاً جامع از آنها ارائه شود
1 ـ وضـعـيـت جـغـرافـيـايـى :
عـوامـلى از قـبـيـل (وسـعـت ، شـكل ، وضع طبيعى ، مرزها، آب و هوا و موقعيت سرزمينى ) در ارزيابى قدرت يك كشور از نظر عـوامـل جغرافيايى بايد مورد نظر قرار گيرد. وسعت خاك كشور از جهات مختلف مى تواند مايه قـدرت دولت واقـع گـردد. از يـك سـو، سـرزمـيـن وسـيـع ، امـكـان اسـكـان و تـغـذيـه جـمـعـيـت قـابـل ملاحظه اى را فراهم مى كند. از سوى ديگر، به هنگام حمله بيگانگان ، دفاع از كشور از طـريـق عقب نشينى در يك سرزمين پهناور انجام مى گيرد تا در نهايت ، با استفاده از فرصت به دسـت آمـده ، بـر مـهـاجـم غـلبـه پـيـدا كـنـد، چـنـانـكـه سـرزمين پهناور روسيه اين امكان را براى دولتـمـردان آن كـشـور بـه وجـود آورد تـا در مـقـابـل تـهـاجـم نـاپـلئون بـنـاپـارت در سـال 1812 ايـسـتـادگـى كـنـنـد؛ هـمـانـطـور كـه تـهـاجـم هـيـتـلر در سال 1941 به اتحاد شوروى با توجه به همين ويژگى شكست خورد.(382) شـكـل هـنـدسى منظم يك كشور، در انتخاب پايتخت كه در مركز كشور واقع است ، مفيد خواهد بود. بـه طـور مـثـال مـادريد و پاريس براى كشورهاى اسپانيا و فرانسه ، چنين حكمى دارند. اين امر، سـهـولت ارتـبـاط مـركـز بـا سـراسـر قـلمـرو تـحـت پـوشـش را بـه دنـبـال دارد. در مـقـابـل اگـر شـكـل كـشـور بـه صـورت طـويل يا دنباله دار باشد، هزينه هاى حفاظت از مرزها و دفاع از آنها بسيار بالا خواهد بود. به عنوان نمونه ، كشورهاى شيلى ، نروژ و ايتاليا از اين دست هستند.(383) وضـع طـبـيعى ، سهولت يا دشوارى ارتباطات را باعث مى شود. كوهستانى بودن ، هم از لحاظ دفاعى و هم از لحاظ ارتباطى ، در سياستگذارى دولت ، مهم است . قدرت ملى كه بخشى از آن ، نـتـيجه وضع طبيعى است ، براى