از همه اين ها گذشته ، طبيعى مى نمايد كه زندگى همراه با تنعم و رفاه هيات حاكمه و اطرافيان آنان و نيز كام جويى از زنان زيبا و كنيزان دلفريب ، موجب گردد كه بذر رفاه طلبى و سلامت خواهى و تن پرورى در دل ها افشانده شود و سبب شود كه ديگران خود را به خطر انداخته و در راه كسب امتيازات بيشتر و حفظ آن ، قربانى نمايند.
از طرف ديگر، همين كنيز كانى كه به جرگه مسلمين در نيامده بودند، يا هنوز اسلام و مسلمانى در قلوب آنان ريشه ندوانيده بود، در ميان جامعه اسلامى به سر مى بردند و تربيت و پرورش نوزادان مسلمان را بر عهده داشتند، چه اين كه اين كودكان ، فرزندان خود كنيزكان بوده باشند يا فرزند مادران آزاده .
از اين رو مى بينيم كه بسيارى از اشراف و رؤ ساى آنان از مادرانى به دنيا آمده اند كه نصرانى بودند، مثل :
1. حارث بن ابى ربيعه مخزومى ؛
2. خالد قسرى ؛
3. عبيده سلمى ؛
4. ابو اعور سلمى ؛
5. حنظله بن صفوان ؛
6. عبداللّه بن وليد بن عبدلملك ؛
7. يزيد بن اسيد؛
8. عثمان بن عنبسه بن ابى سفيان ؛
9. عباس بن وليد بن عبدلملك ؛
10. مالك بن ضب كلبى ؛
11. شقيق بن سلمه ، ابووائل ؛
12. عبداللّه بن ابى عمروبن حفص بن مغيره مخزومى ؛
13. عمر بن ابى ربيعه ؛
14. ابوسلمه بن عبدالرحمن ؛
15. يوسف بن عمرو.
طليحه نيز در زمان عمر با يك زن يهودى ازدواج كرد، و با وجود اين كه عمر خود يك غلام نصرانى داشت كه مسلمان نشده بود و زمان وفات خود آزادش كرد، به ابوموسى كه منشى اش يك برده نصرانى بود اعتراض كرد! معلم فرزندان سعدبن ابى و قاص نيز نصرانى بود.
اگر بخواهيم تمامى موارد را در اين جا بر شماريم ، بحث به درزا خواهد كشيد.
به هر حال ، تربيت و پرورش نوزادان توسط اين كنيزكان ، مى توانست از ميزان پاى بندى دينى مردم بكاهد و التزام اين كودكان را به احكام اسلامى به شدت كاهش دهد و طبيعتا خطرى جديد براى اسلام و مسلمانان به همراه آورد؛ از اين روست كه مى بينيم امامان بزرگوار شيعه (ع ) مى كوشيدند تا بردگان و كنيزكان را با تعليمات اسلامى شايسته اى تربيت كنند و آنان را در راه خدا آزاد سازند.
اسلام به طور وسيع و گسترده اى آزادى بردگان را تشويق كرده ، براى اين كار، وسايل اجبارى و اختيارى زيادى قرار داده است كه خود مى تواند مساءله بردگى را از بين برد. دين اسلام ، آزادى بردگان را امرى راجح و شايسته قرار داده كه هيچ وسيله اى نياز ندارد.
از سوى ديگر مى بينيم آن موقع كه احكام در صدد پرورش جوانان براى مناصب و مقامات عاليه و نيز شكوفايى شخصيت آنان بر مى آيند، از فتوحات اسلامى در زمينه ارضاى خواسته ها و اشباع غرور جوانى آنان بهره بردارى مى كنند، حتى معاويه ، پسرش يزيد را وادار مى كرد كه فرماندهى سپاهى را كه براى فتح منطقه اى اعزام مى شد، بر عهده بگيرد.