تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع)

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

نسخه متنی -صفحه : 73/ 54
نمايش فراداده

از همه اين ها گذشته ، طبيعى مى نمايد كه زندگى همراه با تنعم و رفاه هيات حاكمه و اطرافيان آنان و نيز كام جويى از زنان زيبا و كنيزان دلفريب ، موجب گردد كه بذر رفاه طلبى و سلامت خواهى و تن پرورى در دل ها افشانده شود و سبب شود كه ديگران خود را به خطر انداخته و در راه كسب امتيازات بيشتر و حفظ آن ، قربانى نمايند.

از طرف ديگر، همين كنيز كانى كه به جرگه مسلمين در نيامده بودند، يا هنوز اسلام و مسلمانى در قلوب آنان ريشه ندوانيده بود، در ميان جامعه اسلامى به سر مى بردند و تربيت و پرورش نوزادان مسلمان را بر عهده داشتند، چه اين كه اين كودكان ، فرزندان خود كنيزكان بوده باشند يا فرزند مادران آزاده .

از اين رو مى بينيم كه بسيارى از اشراف و رؤ ساى آنان از مادرانى به دنيا آمده اند كه نصرانى بودند، مثل :

1. حارث بن ابى ربيعه مخزومى ؛

2. خالد قسرى ؛

3. عبيده سلمى ؛

4. ابو اعور سلمى ؛

5. حنظله بن صفوان ؛

6. عبداللّه بن وليد بن عبدلملك ؛

7. يزيد بن اسيد؛

8. عثمان بن عنبسه بن ابى سفيان ؛

9. عباس بن وليد بن عبدلملك ؛

10. مالك بن ضب كلبى ؛

11. شقيق بن سلمه ، ابووائل ؛

12. عبداللّه بن ابى عمروبن حفص بن مغيره مخزومى ؛

13. عمر بن ابى ربيعه ؛

14. ابوسلمه بن عبدالرحمن ؛

15. يوسف بن عمرو.

طليحه نيز در زمان عمر با يك زن يهودى ازدواج كرد، و با وجود اين كه عمر خود يك غلام نصرانى داشت كه مسلمان نشده بود و زمان وفات خود آزادش كرد، به ابوموسى كه منشى اش يك برده نصرانى بود اعتراض كرد! معلم فرزندان سعدبن ابى و قاص نيز نصرانى بود.

اگر بخواهيم تمامى موارد را در اين جا بر شماريم ، بحث به درزا خواهد كشيد.

به هر حال ، تربيت و پرورش نوزادان توسط اين كنيزكان ، مى توانست از ميزان پاى بندى دينى مردم بكاهد و التزام اين كودكان را به احكام اسلامى به شدت كاهش دهد و طبيعتا خطرى جديد براى اسلام و مسلمانان به همراه آورد؛ از اين روست كه مى بينيم امامان بزرگوار شيعه (ع ) مى كوشيدند تا بردگان و كنيزكان را با تعليمات اسلامى شايسته اى تربيت كنند و آنان را در راه خدا آزاد سازند.

اسلام به طور وسيع و گسترده اى آزادى بردگان را تشويق كرده ، براى اين كار، وسايل اجبارى و اختيارى زيادى قرار داده است كه خود مى تواند مساءله بردگى را از بين برد. دين اسلام ، آزادى بردگان را امرى راجح و شايسته قرار داده كه هيچ وسيله اى نياز ندارد.

از سوى ديگر مى بينيم آن موقع كه احكام در صدد پرورش جوانان براى مناصب و مقامات عاليه و نيز شكوفايى شخصيت آنان بر مى آيند، از فتوحات اسلامى در زمينه ارضاى خواسته ها و اشباع غرور جوانى آنان بهره بردارى مى كنند، حتى معاويه ، پسرش يزيد را وادار مى كرد كه فرماندهى سپاهى را كه براى فتح منطقه اى اعزام مى شد، بر عهده بگيرد.