(380) همانا حضرت ابراهيم بردبار، دلسوز و بازگشت كننده به سوى خدا بود و خلاصه پيامبرى بود ممتاز در همه اوصاف و خصال پسنديده و قهرمانى خستگى ناپذير كه قرآن كريم مى فرمايد: و ابراهيم الذى وفّى (381) ابراهيم كسى است كه وظيفه خود را ادا كرد، لذا قرآن كريم او را به عنوان الگو و سرمشق براى مردم ذكر نموده است و لقد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم والذين معه (382)
وقتى حضرت ابراهيم عليه السلام جريان خواب خود را براى فرزندش بيان كرد كه من در خواب ديده ام تو را ذبح و قربانى مى كنم فانظر ما ذا ترى فكر كن و نظريه خود را بيان كن كه در اين كار چه مى بينى ؟ حضرت اسماعيل چون تسليم پروردگار است ، عرضه داشت :ماءموريت خويش را انجام بده يا ابت افعل ما تؤ مر بعد از آن مراتب ادب خويش را در برابر پروردگار به عالى ترين وجه بيان مى كند و هرگز به نيروى ايمان و تصميم خود تكيه نمى كند، بلكه به مشيت و اراده خداوند اعتماد و تكيه مى كند كه گويد ستجدنى ان شاءاللّه من الصابرين (383) به خواست خداوند مرا از صابران خواهى يافت .
حضرت هود عليه السلام مبعوث به قوم عاد بود والى عاد اخاهم هودا قوم عاد در سرزمين يمن زندگى مى كردند حضرت آنان را به توحيد ومبارزه با شرك و بت پرستى دعوت مى كرد يا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من اله غيره افلا تتّقون (384) ولى اين قوم لجوج و مستكبر، مخصوصا ثروتمندان از خود راضى كه قرآن از آن ها به (ملا ) تعبير نموده يعنى ظاهر آن ها چشم پر كن بود به حضرت هود نسبت سفاهت و بى مغزى دادند و گفتند: ما تو را در سفاهت و سبك مغزى مى بينيم و گمان مى كنيم تو از دروغگويان باشى قال الملا الذين كفروا من قومه انا لنريك فى سفاهة و انا لنظنك من الكاذبين (385) حضرت هود عليه السلام با آرامش روحى و ادبى كه ويژه پيامبران است بدون اينكه عصبانى گردد فرمود: اى جمعيت من هيچ گونه سفاهتى در من نيست و وضع رفتار و گفتار من بهترين دليل بر عقل من است من فرستاده پروردگار جهانيان هستم . قال يا قوم ليس بى سفاهة و لكنّى رسول من ربّ العالمين (386)
وقتى برادران حضرت يوسف او را شناختند، شرمندگى و خجالت زايد براى آن ها به وجود آمد امّا در انتظار اين بودند كه ببينند آيا گناه بزرگشان قابل عفو و بخشش است يا نه لذا رو به سوى يوسف كردند و گفتند: به خدا سوگند كه پروردگار،تو را بر ما مقدم داشته و از نظر علم و عمل فضيلت بخشيده قالوا تاللّه لقد آثرك اللّه علينا هر چند ما خطا كار بوديم *((*و ان كنّا لخاطئين *))*.
اما حضرت يوسف عليه السلام حاضر نبود اين حال شرمندگى برادران مخصوصا، هنگام پيروزيش ادامه يابدبلافاصله با اين جمله به آن ها امنيت و آرامش خاطر داد و گفت امروز هيچگونه سرزنش و توبيخى بر شما نخواهد بود.
قال لا تثريب عليكم اليوم و آنها را مورد عفو و بخشش و مرحمت خويش قرار داد و گفت : خداوند شما را مى بخشد چرا كه او ارحم الراحمين است يغفر اللّه لكم و هو ارحم الراحمين (387)
حضرت موسى عليه السلام چون مشاهده كرد خداوند او را از دست دشمنان نجات داد و به خاطرتمام نعمتهايى كه از اول عمر تا به حال خداوند به او مرحمت نموده عرضه مى دارد: خداوندا! به شكرانه نعمتى كه به من دادى من هرگز ياور و پشتيبان مجرمان نخواهم بود. ربّ بما انعمت علىّ فلن اكون ظهيراًللمجرمين (388) يكى از زشت ترين گناهان اعانت بر اثم كمك كردن به ستمگران است كه سبب مى شود انسان در سرنوشت شوم آن ها شريك باشد. در قرآن كريم روى اين اصل اسلامى و انسانى كرارا تكيه شده است كه معاونت بر اثم و حمايت از مجرمين و معصيت كاران نكنيد تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان (389) بر نيكى وتقوا تعاون كنيد وبه گناه وستم هرگز كمك نكنيد.
اين دو پيامبر بزرگ فضيلت علم و دانش را از خداوند مى دانند و به خود نسبت نمى دهند. قرآن مى فرمايد: