نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره)

سید ابوالفضل موسویان

نسخه متنی -صفحه : 22/ 16
نمايش فراداده

هر كس با ديگران مشورت كند با ايشان در عقل شان شريك شده است.74

ائمه عليهم‏السلام حتي در امور روزمره با ديگران مشورت مي‏كرده‏اند. به عنوان مثال چند روايت در اين باره كه صاحب وسايل، زير عنوان «باب جواز مشاورة الانسان من دونه» يعني مشورت با پائين‏تر از خود جائز است. نقل نموده، ذكر مي‏كنيم:

«قال: هلك مولا لابي الحسن الرضا عليه‏السلام يقال له: سعد فقال له: اشر عليّ برجل له فضل و امانة فقلت: انا اشر عليك؟ فقال- شبه المغضب- ان رسول الله صلي‏الله‏عليه‏و‏آله كان يستشير اصحابه ثم يعزم علي مايريد».75 يكي از كارگران امام رضا عليه‏السلام به نام سعد از دنيا رفت. امام عليه‏السلام درباره انتخاب يك كارگر امين براي خود با يكي از اصحاب مشورت كرد. او با تعجب به امام گفت: اين بنده نالايق نظر مشورتي به شما بدهم؟ امام با حالتي شبيه غضب فرمود: پيغمبر خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله با اصحاب خود مشورت مي‏كرد و سپس درباره آنچه مي‏خواست انجام دهد، تصميم مي‏گرفت.

«عن الفضيل بن يسار قال: استشارني ابو عبدالله عليه‏السلام مرة في امر فقلت: اصلحك الله مثلي يشير علي مثلك؟ قال: نعم اذا استشرتك».76

امام صادق عليه‏السلام با فضيل بن يسار در يك كاري مشورت كرد، فضيل با تعجب پرسيد. فردي مثل من در كار شما نظر مشورتي بدهم؟! امام فرمود: آري هر وقت از تو نظر مشورتي خواستم، نظر بده.

«عن الحسن‏بن جهم قال: كنّا عند ابي الحسن الرضا عليه‏السلام فذكر اباه عليه‏السلام فقال: كان عقله لا توازن به العقول و ربما شاور الاسود من سودانه فقيل له: تشاور مثل هذا؟ فقال: ان الله تبارك و تعالي ربما فتح علي لسانه قال: فكانوا ربما اشاروا عليه بالشي فيعمل به من الضيعة و البستان».77

«حسن‏بن جهم مي‏گويد در خدمت امام رضا عليه‏السلام بوديم. از پدرشان ياد كردند سپس فرمود: با اين كه تمام عقول با عقل او برابري نمي‏كرد اما گاهي با غلامان سياه خود مشورت مي‏نمود. ديگران از روي تعجب به امام گفتند: شما با اشخاص مثل اين سياهان مشورت مي‏كنيد؟! امام فرمود: آري گاهي خداوند به زبان آنان در كار ما گشايشي بوجود مي‏آورد و بدينگونه گاهي همين سياهان درباره مسايل كشاورزي و باغ و مزرعه نظر مي‏دادند و امام به رأي آنان عمل مي‏كرد.

5-2-1- پرهيز از شائبه استبداد ـ استبداد وصف حكومت افسار گسيخته‏اي است كه در شؤن رعيت به هرگونه كه دلخواهش باشد و بدون ترس و باز خواست، تصرف كند، بدين جهت واژه‏هاي مترادفش در زبان عربي، استعباد (به بندگي درآوردن) و اعتساف (ستمگري) و تسلط است و متضادش حكومت عادل و مسؤل و مقيد و دستوري (قانوني) است78 با اين كه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بي نياز از مشورت است و احتمال خطا و اشتباه در ايشان راه ندارد. در عين حال انجام مشورت و ترتيب اثر دادن به نظرات مردم، اين نظر را كه حكومت آنان فاقد پايگاه مردمي است و مردم با ميل و رغبت آن را نپذيرفته‏اند، ردّ مي‏كند.

مرحوم نائيني با اشاره به مطلب فوق مي‏نويسد: