نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) - نسخه متنی

سید ابوالفضل موسویان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يعني حاكم همانند پدري مهربان براي مردم باشد، از ناداني آنها در گذرد و در كيفر نمودن آنان عجله بخرج ندهد.

2-1- امر به مشورت با مردم پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مأمور و موظف مي‏شود در مصالح عامه با مردم مشورت نمايد. دلالت آيه «و شاورهم في الامر» كه عقل كل و نفس عصمت را بدان مخاطب و به مشورت با عقلاي امت مكلف فرموده‏اند بر اين مطلب در كمال بداهت و ظهور است چرا كه معلوم است مرجع ضمير جميعِ نوع امت و قاطبه مهاجرين و انصار است نه اشخاص خاصه... و دلالت كلمه مباركه «في الامر» كه مفرد محلي و مفيد عموم اطلاقي است، بر اين كه متعلق مشورت مقرره در شريعت مطهره كليه امور سياسيه است، هم در غايت وضوح و خروج احكام الهيه - عزاسمه - از اين عموم از باب تخصص است نه تخصيص و آيه مباركه «و امرهم شوري بينهم» اگر چه في نفسه بر زياده از رجحان مشورت دليل نباشد لكن دلالتش بر آنكه وضع امور نوعيه بر آن است كه به مشورت نوع برگزار شود، در كمال ظهور است.69

غالب مفسران معتقدند گرچه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نيازي به مشورت نداشتند70 اما اين تكليف ممكن است به دلايلي صورت گرفته باشد از جمله:

1-2-1- تعيين وظيفه براي ديگران ـ غالب مفسران اين وظيفه را براي تبعيت آيندگان و حاكمان پس از پيامبر مي‏دانند، نظام سياسي اسلام بايد به گونه‏اي پي‏ريزي شود كه در صورت غيبت معصوم نيز قابل اجرا باشد، زيرا به تعبير امام علي عليه‏السلام : «لابد للناس من امير» مردم نمي‏توانند امر حكومت را معطل بگذارند. بنابراين حاكمان پس از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در اقتداء به آنحضرت حكومتشان را براساس اصل مشورت پي ريزي كنند.

2-2-1- رشد سياسي و شكوفايي عقلاني پيروان خود ـ در مباحث تربيتي اين نكته قابل تأمل است كه اگر حكومت رشد جامعه را بخواهد بايد جامعه را آزاد بگذارد، در انتخاب خودش آزاد باشد. و اگر بخواهد اين را بر مردم تحميل كند كه شما نمي‏فهميد و بايد حتماً فلان شخص را انتخاب بكنيد. اينها تا دامنه قيامت مردمي نخواهند شد كه اين رشد اجتماعي را پيدا كنند. اگر به بهانه اين كه اين ملت رشد ندارد بايد به او تحميل كرد. آزادي را براي هميشه از او بگيرند اين ملت تا ابد غير رشيد باقي مي‏ماند. رشدش به اينست كه آزادش بگذارند ولو در آن آزادي ابتدا اشتباه هم بكند. صد بار هم اگر اشتباه بكند باز بايد آزاد باشد، مثلش مثل آدمي است كه مي‏خواهد به بچه‏اش شناوري ياد بدهد. بچه‏اي كه مي‏خواهد شناوري ياد بگيرد آيا با درس دادن و گفتن به او ممكن است، شناوري را ياد بگيرد؟!71

اساساً يكي از دلايل بعثت انبياء رشد و آگاهي دادن به مردم است. علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: «ليثيروا لهم دفائن العقول»72 بايد استعداد امت اسلامي رشد يابد و هر صاحب رايي خود را شريك در سرنوشت جامعه بداند و مسلمانان براي هميشه و آينده تربيت شوند و بتوانند در هر زمان و در هر جا بعد از غروب نبوت، جامعه خود را رهبري كنند.

3-2-1- شخصيت دادن به مردم ـ در بينش الهي، انسان خليفه خدا و داراي كرامت و انتخابگر است. شهيد صدر در اين رابطه مي‏فرمايد: خداوند بر پيامبرش واجب كرده است با اين كه رهبر معصوم است. با جامعه امتش به مشورت بپردازند تا مسئوليت آنها را در انجام «خلافت الهي» به آنها بفهماند.73

4-2-1- تبادل افكار و استفاده از ديگران ـ گاهي مشورت در امور فردي و اجتماعي با ديگران براي بهره برداري از افكار و انديشه‏هاي آنان است. نقل شده است كه پيامبر نظر حباب‏بن منذر را در جنگ بدر كه پيشنهاد تغيير محل فرود سپاه را داده بود بر نظر خود ترجيح داد و در كلمات معصومين به مشورت با ديگران توصيه شده است.

«من شاور الرجال شاركها في عقولها»

/ 22