حاكم در تفكر اسلامي نبايد چيزي را از مردم مخفي كند مگر بعضي از مسايل نظامي را، زيرا اسرار نظامي بايد مخفي بماند تا دشمن نتواند به جامعه اسلامي ضربهاي وارد كند. لذا اميرالمؤمنين عليهالسلام به مالك ميفرمايد:«و ان ظنت الرعيه بك حيفاً فاصحر لهم بعذرك و اعدل عنك ظنونهم باصحارك فان في ذلك رياضة منك لنفسك و رفقاً برعيتك و اعذاراً تبلغ به حاجتك من تقويمهم علي الحق»101يعني هرگاه مردم نسبت به تو گمان بد برند، افشاگري كن و عذر خويش را در مورد آنچه موجب بدبيني شده، آشكارا با آنان در ميان گذار و با صراحت بدبيني ايشان را از خود بر طرف كن، زيرا اين گونه صراحت، سبب تربيت اخلاقي تو و مدارا و ملاطفت با مردم است و توجيه كردن ايشان و اين بيان عذر، تو را به مقصودت در سير دادن آنان، به حق ميرساند.در اين كلام اميرالمؤمنين نكاتي قابل تأمل و دقت است1- مسؤولين موظفند بطور علني و آشكارا دلايل قانع كنندهاي بر اعمال و رفتار خود براي مردم بيان كنند.2- اخلاق و روحيه مستكبران و مستبدان تاريخ ـ كه خود را پاسخگوي مردم نميدانند و شأن خود را «لا يسئل عنهم» كه فقط ويژه خداوند است، ميدانند ـ از حاكم اسلامي بايد دور باشد.3- اين پاسخگويي موجب نزديكي مردم به حاكم ميشود.4- و در نتيجه حاكم را در انجام رسالت خويش كه سير دادن مردم به سوي حق است، كمك ميكند.ناپلئون بناپارت اين نتيجه را اين گونه مورد توجه قرارداده:«عدالت و اقدامات خير كافي نيست. بلكه مردم نيز بايد قانع شوند. قدرت بر افكار عمومي استوار است. حكومت چيست؟ اگر افكار عمومي را در اختيار ندارد، هيچ».102
فصل سوم: وظايف مردم در امور سياسي
از آنچه بر عهده مردم است، گاه تعبير به حق شده است و گاه به وظيفه. علي عليهالسلام در بعضي از كلمات خودشان، سخن از حق متقابل مردم و حكومت نموده و ميفرمايند:«ايها الناس ان لي عليكم حقا ولكم علي حق»103