آيه شريفه«فبما رحمة من الله لنت لهم و لوكنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر»64 پس به (بركت) رحمت الهي، در برابر آنان [مردم [نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو پراكنده ميشدند پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب و در كارها، با ايشان مشورت كن.دلالت بر وظيفه مشورت با مردم دارد.اين آيه پس از جنگ احد نازل شد. جنگي كه با مشورت (بر خلاف نظر پيامبر صلياللهعليهوآله ) در كنار كوه احد واقع شد و تلفات سنگيني بر مسلمانان وارد نمود و گروهي عقب نشيني كردند، سپاه فرار و پشت به دشمن نمود از پيرامون پيامبر غرقه در خون پراكنده شدند و او را در ميان دشمن بي دفاع گذاردند.اين برخورد اصحاب به طور طبيعي بايد پيامبر صلياللهعليهوآله را خشمگين كند و به خشونت و طرد بعضي وادارد. همين رحمت خاص بود كه پروبال گشود و آنها را با همه اين مسايل دربر گرفت. در عين حال پس از ذكر اين روحيه پيامبر، دستوراتي به ايشان داده شده است:1-1- عفو و بخشش مردم و استغفار براي آنان ـ اين دستور گرچه به همه مسلمانان داده شده و يكي از صفات اخلاقي و انساني شمرده ميشود ولي در اين آيه به تعبير علامه طباطبائي عفو و بخشش بُعد سياسي دارد.65 بطور طبيعي در حكومت ممكن است تخلفاتي از سوي مردم صورت پذيرد، طبق اين دستور بايد حاكم چشم پوشي كند و شيوه ناپسند خشونت را به كار نگيرد امير المؤمنين عليهالسلام در مورد خليفه دوم ميفرمايد: «فصيرها في حوزة خشناء»66 يعني او حكومت را وارد خشونت نمود. مسلماً منظور آنحضرت اجراي حدود الهي نبوده است زيرا اجراي حدود الهي وظيفه حاكم است و خود حضرت نيز آنها را اجرا مينمودهاند. بلكه مراد برخورد خشونت بار با مردم در مسايل اجتماعي و سياسي است و لذا در توصيه به مالك ميفرمايند:«فاعطهم من عفوك و صفحك مثل الذي تحب ان يعطيك الله من عفوه و صفحه»و در ادامه عدم بخشش و برخورد با مردم را نوعي جنگ با خدا تلقي ميكنند«ولا تنصبن نفسك لحرب الله فانه لايد لك بنقمته و لاغني بك عن عفوه و رحمته»و سپس به نتيجه گذشت توجه ميدهند كه از گذشت، پشيمان مباش و از كيفر كردن شاد مباش و در هيچ اقدام تندي كه شايد گريز گاهي بيابي، شتاب مكن و در انتهاي اين فراز عاقبت زشت خشونت و تندي را انفجار مردم بيان ميدارند.67و امام زين العابدين عليهالسلام در رساله حقوق اين وظيفه را اينگونه بيان نمودهاند:«وتكون لهم كالوالد الرحيم و تغفر لهم جهلهم و لا تعاجلهم بالعقوبة».68