نقش و جايگاه مردم در انديشه سياسي اسلام و امام خميني قدسسره
سيد ابوالفضل موسويان
چكيده
شناخت صحيح نقش و جايگاه مردم در حاكميت از اموري است كه در سر نوشت سياسي جامعه نقشي تعيين كننده دارد. متأسفانه اين بحث از اين منظر كمتر مورد توجه فقيهان و محققان بوده است و تاكنون بحثهايي كه در انديشه سياسي اسلام صورت گرفته نگاهي از بالا و از زاويه شناخت وظايف حاكم، شرايط حاكم و مشروعيت او و ... بوده و اگر احياناً به اين بحث پرداختهاند به صورت حاشيه اي بوده است.اين مقال در صدد تبيين اين موضوع است كه مردم چه حقوقي دارند و حاكم در دخالت دادن آنان در امور سياسي چه وظايفي دارد كه حق مطالبه آن را داشته باشند. لذا نخست به سير انديشه نقش مردم در حكومت از ديدگاه فلاسفه توجه شده، سپس از سه طريق، ديدگاه اسلام و نظرات امام خميني قدسسره در اين زمينه مورد كنكاش قرار گرفته است، كه عبارتند از: 1) مواردي كه سيره عقلا در حاكميت مردم مورد تأييد قولي و عملي اسلام قرار گرفته. 2) تكاليفي كه براي حاكم «در دخالت دادن مردم» در سرنوشت خويش قرار داده شده. 3) وظايفي كه در اين رابطه بر دوش مردم گذارده شده است.
مقدمه
بحث درباره جايگاه مردم در انديشه سياسي كمتر مورد توجه فقيهان و متفكران اسلامي واقع شده است. غالباً از اين زاويه به انديشه سياسي نظر شده است كه حاكم چه كسي بايد باشد، چه شرايطي دارد، مشروعيتش از كجاست و ... اما اين كه مردم چه وظايف و حقوقي دارند؟، حاكم در اين باره چه وظايفي دارد، نقش آنان در انديشه سياسي اسلام چيست؟ و ... يا اساساً مطرح نشده و يا به صورت حاشيهاي به آن پرداختهاند.بعضي از صاحب نظران هيچ نقشي براي مردم جز تكليف و وظيفه در قبال حكومت، قايل نشدهاند؛ صرفاً به ديده كاربردي به حضور مردم نگريستهاند. اما در مقابل گروهي از صاحب نظران براي مردم نقش اساسي و تعيين كننده قايلاند. رضايت و پذيرش مردم را شرط ولايت ميدانند؛ براساس نظريه «انتخاب»، رضايت مردم را «شرط مقوم» ميدانند و براساس نظريه «نصب»، «شرط واجب».به هر حال اين بحث در اين مقال از سه منظر مورد بررسي قرار خواهد گرفت. 1- مواردي كه سيره عقلا درباره حضور مردم در سياست مورد تأييد قولي و عملي دين قرار گرفته است. 2- وظايفي كه براي حاكم در دخالت دادن مردم در صحنه سياسي، تعيين شده است. 3- وظايفي كه مردم در اين زمينه بر عهده دارند.توجه به وظايف حاكم از اين بعد صورت ميگيرد كه مطالبه آن از حقوق مردم شمرده ميشود و حق دارند، انجام آن وظايف را از حاكم بطور جدي بخواهند و توجه به وظايف مردم از آن رو مورد توجه است كه اولاً وظايف و حقوق مردم در اين زمينه مشخص شود و ثانياً حاكم اسلامي موظف است امكان انجام آن وظايف را به نحو احسن براي مردم فراهم كند. مثلاً آنجا كه مردم موظفند امر به معروف و نهي از منكر حتي نسبت به حكام بنمايند، بر حاكم لازم است اولاً زمينههاي آگاهي مردم را نسبت به مسايل سياسي فراهم سازد و چيزي را از آنان مخفي ندارد. ثانياً راههاي امكان انجام اين وظيفه را فراهم نمايد. كه آحاد مردم و گروهها به راحتي بتوانند به اين وظيفه خود نسبت به حاكمان، عمل نمايند. و در انجام اين وظيفه هيچ گونه ترس و هراسي احساس نكنند. لذا مباحث با توجه به متون ديني و سيره عملي معصومان مورد توجه قرار گرفته است. ديدگاه امام خميني قدسسره نيز در اين زمينه به عنوان يك فقيه اسلامشناس راهگشا است. معظم له از معدود فقهايي هستند كه بطور روشن و شفاف در اين باره افكار و انديشههاي خود را تبيين و تجربه نمودهاند؛ انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام راحل قدسسره بر همين پايه شكل گرفت و از آغاز انقلاب همواره بر آراء مردم تكيه شده است.