سير انديشه نقش مردم در حكومت - نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره) - نسخه متنی

سید ابوالفضل موسویان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سير انديشه نقش مردم در حكومت

در تمام نظامهاي سياسي، روابط خاصي بين مردم و حكومت وجود دارد به منظور درك طرق پيچيده رابطه مردم با حكومت، اشاره به ماهيت حكومت و شيوه‏هاي ايفاي نقش مردم اهميت دارد.

حكومتها چه در گذشته و چه در عصر حاضر شكلهاي مختلفي داشته‏اند از قبيل 1- سلطنت شخص واحد (مونارشي) 2- سلطنت نجبا (آريستو كراسي) 3- حكومت عامه (دموكراسي) و براي مشروعيت هر كدام از اين حكومتها ملاكهايي از قبيل: عقلايي، سنتي، كاريزمايي بيان كرده‏اند.1 اما نكته قابل توجه اين است كه هر شكل حكومت به تعبير ماكياولي در يك مقطعي مورد قبول مردم و راهگشا مي‏باشد اما همين شكل حكومت پس از مدتي با عدم كارايي و مقبوليت مواجه مي‏شود و به نوع بد حكومتي تبديل مي‏گردد. و هر يك از آنها به نوع اصلي خود به قدري شبيه است كه انتقال از يكي به ديگري به آساني صورت مي‏پذيرد: «منارشي» به سهولت به حكومت «استبدادي» مبدل مي‏گردد، «آريستوكراسي» به «اليگارشي2» و «دموكراسي» به «آنارشي3».4

ماكياولي در توضيح و تشريح اين مطلب مي‏نويسد:

«ابتدا مردم قويترين و شجاعترين شخص را به سلطنت انتخاب مي‏كنند و متعهد مي‏شوند كه تابع احكام و اوامر او باشند و اما چون به مرور زمان اين شخص از قدرت خود سوء استفاده مي‏نمايد از اين رو مردم او را خلع نموده و يك عده معدودي از متفكران و دانشمندان را به جاي او تعيين مي‏نمايند و بدين ترتيب حكومت نجبا برقرار مي‏شود. حكومت نجبا بعد از آنكه موروثي گرديد رفته رفته رو به انحطاط گذارده به تدريج مضمحل مي‏شود. چه زمامداران منافع عمومي را فداي اغراض شخصي و منافع طبقاتي خود مي‏نمايند و اما بر اثر مشاهده اين وضع، عامه مردم بار ديگر طغيان نموده حكومت را از وارث متفكران و دانشمندان سلب مي‏كنند و خودشان اداره امور را به عهده مي‏گيرند. و بدين ترتيب حكومت دموكراسي تشكيل مي‏يابد ولي زماني نمي‏گذرد كه حكومت عامه نيز رو به انحطاط و زوال مي‏گذارد زيرا اشخاصي كه به نام ملت فرمانروائي مي‏كنند از حدود و قوانين تجاوز كرده و در صدد تأمين منافع شخصي خود بر مي‏آيند و سرانجام توده مردم علم طغيان برافراشته باز اداره مملكت را به يك سلطان مطلق مي‏سپارند كه يكبار ديگر به حكومت نجبا تبديل مي‏گردد.

اين تغيير و تبديل يا دور و تسلسل به عقيده ماكياولي دائماً جريان داشته و هميشه يك شكل حكومتي از بين رفته و شكل ديگري جايگزين آن مي‏گردد. پيشنهاد وي براي عدم تكرار آن وضع، ايجاد حكومتي مختلط است كه هر يك از اركان سه گانه در آن حضور داشته باشند تا سوء استفاده نشود. ماكياولي حكومت مختلط را در رم باستان تشخيص مي‏دهد و مي‏گويد: كه در رم كنسولها، نماينده حكومت شخص واحد، مجلس سنا، نماينده نجبا و وكلاي ملت، نمايندگي عموم مردم را داشته‏اند و بزرگترين عامل ثبات و استحكام رژيم سياسي رم همين بوده است».5

/ 22