نقش و جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی (قدس سره)

سید ابوالفضل موسویان

نسخه متنی -صفحه : 22/ 18
نمايش فراداده

«ولا تقولن اني مؤمر آمر فاطاع»97 يعني مگو اكنون كه من مسلطم از من فرمان راندن و از آنان اطاعت كردن.

و حتي به ديگران جرأت ابراز نظر مي‏دهند و لذا مي‏فرمايد

«فلا تكفوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل فاني لست في نفسي بفوق ان اخطي»98

يعني پس، از سخن حق و پيشنهاد عدل دريغ مورزيد كه من در نزد خود برتر از آن نيستم كه خطا نكنم.

حضرت امام قدس‏سره اساساً منكر ديكتاتوري در اسلام هستند:

«در اسلام ديكتاتوري اصلاً در كار نيست، هيچ، ابداً، هيچ وقت نبوده و هيچ وقت نيست، هيچ وقت نخواهد بود».99

«حكومت اسلامي... حكومت ملي است، حكومت مستند به قانون الهي و به آراء ملت است. اين طور نيست كه با قلدري آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراء ملت مي‏آيد و ملت او را حفظ مي‏كند و هر روز هم كه خلاف آراء ملت عمل بكند قهراً ساقط است و ملت ايران هم او را كنار مي‏زند».100

2 ـ پاسخگويي به مردم:

حاكم در تفكر اسلامي نبايد چيزي را از مردم مخفي كند مگر بعضي از مسايل نظامي را، زيرا اسرار نظامي بايد مخفي بماند تا دشمن نتواند به جامعه اسلامي ضربه‏اي وارد كند. لذا اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مالك مي‏فرمايد:

«و ان ظنت الرعيه بك حيفاً فاصحر لهم بعذرك و اعدل عنك ظنونهم باصحارك فان في ذلك رياضة منك لنفسك و رفقاً برعيتك و اعذاراً تبلغ به حاجتك من تقويمهم علي الحق»101

يعني هرگاه مردم نسبت به تو گمان بد برند، افشاگري كن و عذر خويش را در مورد آنچه موجب بدبيني شده، آشكارا با آنان در ميان گذار و با صراحت بدبيني ايشان را از خود بر طرف كن، زيرا اين گونه صراحت، سبب تربيت اخلاقي تو و مدارا و ملاطفت با مردم است و توجيه كردن ايشان و اين بيان عذر، تو را به مقصودت در سير دادن آنان، به حق مي‏رساند.

در اين كلام اميرالمؤمنين نكاتي قابل تأمل و دقت است

1- مسؤولين موظفند بطور علني و آشكارا دلايل قانع كننده‏اي بر اعمال و رفتار خود براي مردم بيان كنند.

2- اخلاق و روحيه مستكبران و مستبدان تاريخ ـ كه خود را پاسخگوي مردم نمي‏دانند و شأن خود را «لا يسئل عنهم» كه فقط ويژه خداوند است، مي‏دانند ـ از حاكم اسلامي بايد دور باشد.

3- اين پاسخگويي موجب نزديكي مردم به حاكم مي‏شود.

4- و در نتيجه حاكم را در انجام رسالت خويش كه سير دادن مردم به سوي حق است، كمك مي‏كند.

ناپلئون بناپارت اين نتيجه را اين گونه مورد توجه قرارداده:

«عدالت و اقدامات خير كافي نيست. بلكه مردم نيز بايد قانع شوند. قدرت بر افكار عمومي استوار است. حكومت چيست؟ اگر افكار عمومي را در اختيار ندارد، هيچ».102

فصل سوم: وظايف مردم در امور سياسي

از آنچه بر عهده مردم است، گاه تعبير به حق شده است و گاه به وظيفه. علي عليه‏السلام در بعضي از كلمات خودشان، سخن از حق متقابل مردم و حكومت نموده و مي‏فرمايند:

«ايها الناس ان لي عليكم حقا ولكم علي حق»103