حضرت امام گرچه بر روي كلمه «جمهوري» عنايتي خاص داشتهاند و تصريح ميكنند «شكل حكومت ما جمهوري اسلامي است»11 اما معلوم است كه شكل حكومت منهاي محتواي مردمي آن، ارزش چنداني ندارد. لذا ميفرمايند:
«شكل حقوقي رژيم نيست كه اهميت دارد، بلكه محتواي آن مهم است، طبيعتاً ميتوان يك جمهوري اسلامي را در نظر گرفت».12
از اين رو تمامي همت و تلاش حضرت امام معطوف به محتواست:
«شكل دولتها چندان اهميت حياتي در حفظ دموكراسي و تأمين هر چه بيشتر آرمانهاي انساني ملت ندارد».13
و تعريفي كه از جمهوري اسلامي به دست ميدهند، اين است كه:
«رژيم بايد راه و رسمي را انتخاب كند كه مورد موافقت و علاقه مجموع جامعه باشد و اين جمهوري اسلامي است».14
وقتي هم كه با حكومت شاهنشاهي مخالفت ميكنند، به اين دليل است كه آن نظام بر خواسته از آراء ملت نيست.
«من مخالف اصل سلطنت و رژيم شاهنشاهي ايران هستم به دليل اين كه اساساً سلطنت نوع حكومتي است كه متكي به آراي ملت نيست»15.
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام دخالت همگان را در سياست امري لازم شمردند و هرگاه گروه يا فردي ميخواستند به نحوي جلوي شركت مردم را در اين امور بگيرند و يا آنرا كمرنگ كنند به شدت با آن برخورد ميكردند و تحليل ايشان از اين گونه حركات چنين بود:
«بيدار باشيد، توجه كنيد، اينها ميخواهند با شيطنت كار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شيطنت اين بود كه سياست از مذهب خارج است... اين مطلب شكست خورده، حالا ميگويند كه سياست حق مجتهدين است يعني در امور سياسي در ايران پانصد نفر دخالت كنند، باقي بروند سراغ كارشان؛ يعني مردم بروند سراغ كارشان؛ هيچ كاري به مسايل اجتماعي نداشته باشند و چند نفر پير مرد ملّا بيايند دخالت كنند. اين، از آن توطئه سابق بدتر است، براي اين كه آن، يك عده از علما را كنار ميگذاشت، اين، تمام ملت را ميخواهد كنار بگذارد».16