در مورد فرهنگ، تعاريف مختلفي عرضه شده است كه هر يك از زاويهاي خاص به اين مقوله توجه نمودهاند.1 اما آنچه در اين تعاريف ملاكي براي شناسايي فرهنگ و كاركرد آن در رفتار بين ملتها محسوب ميشود اين است كه:
ــ فرهنگ كليت پيوستهاي از ارزشها و اعتقادات، آداب و سنن، احساسات و گرايشها، افكار، انديشهها، بينشها و عناصر سازنده و شكلدهنده شخصيت و اخلاق و اعمال هر قوم و ملتي است.
ــ فرهنگ اغلب دربرگيرنده معناي عام و بعضاً حاوي معناي خاصي است. در وجه خاص، فرهنگ به كليه امور معنوي، روحي و اخلاقي اختصاص دارد و در وجه عام، كليه امور مادي در حالي كه واجد شأني از شئون معنوي و روحي است را شامل ميشود.
ــ جامعهشناسان فرهنگ را اساس تمدن هر جامعه ميدانند و فرهنگشناسان در تعريف جامعه، آن را گروهي متشكل ميدانند كه داراي فرهنگ مشتركي هستند. از جمله ويژگيهاي فرهنگي با توجه به حدود 300 تعريف از آن2 ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
الف ـ فرهنگ، هويت دهنده است.
حب ذات و صيانت نفس در جامعه تنها جنبه فردي ندارد، بلكه داراي تجلي اجتماعي و جلوههاي ناشي از روح جمعي است.
ب ـ فرهنگ توسعهخواه است.
فرهنگ در جوهر و سرشت خويش خواهان تبادل، تركيب، ارتباط و انتقال است. امتزاج، رشد و تعالي از خصوصيات فرهنگ است.
ج ـ فرهنگ، خلاق و پوياست.
فرهنگها مجموعهاي از محفوظات و معلومات علمي نيستند بلكه پديدهاي اجتماعي ريشهدار و عميق محسوب ميشوند، لذا قدرت انطباق با شرايط و مقتضيات خاص اجتماعي را در بستر زمان و مكان خاص دارند.
با توجه به خصوصيات فرهنگها ميتوان اذعان داشت كه تمامي فرهنگها همواره با روندي كند وتدريجي تغيير ميپذيرند. روانشناسي اجتماعي، تغيير در يك فرهنگ را به عواملي خاص نسبت ميدهد كه اين امر از رفتارهاي جمعي و ويژگيهاي شخصيتي افراد نشأت ميگيرد. اين انگيزهها زيرساختهاي اصلي مطالبي چون تقابل، تعامل و تهاجم فرهنگي را شكل ميدهند. بعضي از اين عوامل عبارتند از:
1ـ نوگرايي و نوآوري
انگيزههايفردي در جوامع از جمله تنوعطلبي، ابداع، كنجكاوي و تقليد از ديگران از خصوصيات نوگرايي فرهنگي بهشمار ميآيند.
2ـ پذيرش اجتماعي
ورود عنصري جديد در فرهنگي خاص كه ناشي از نوگرايي است و پذيرش مردم نسبت به آن عنصر جديد فرهنگي از مظاهر كاركرد تغيير فرهنگي است.
3ـ طرد انتخابي